چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم
روی تو را که ببینم بخیر میشود صبح هر روزم.. ️️️
پلک بگشا تا صفحه ی صبح ورق بخورد
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
و چه صبحی بشود لحظه تابیدن توُ ... ️️️
صبح من با لبخند تو به خیر می شود ️️️
تو همچو صبحی ومن شمع خلوت سحرم
از چشمانت رد شب را بیرون کن امروز صبح دیگری ست...!
صبح یعنی بغلم باشی ومن قبل ازتو بنشینم به تماشای طلوع چشمت ️️️
من پر از فکر توام هرشب خود را تا صبح
الان دیگه سخت ترین کار دنیا ، صبحها بیدار شدن نیست، شبها خوابیدنه..
پلکی بزن... بیدار شو صبح است و وقت زندگی
صبح سرآغاز عشق است آسمان خورشید را در آغوش میگیرد من تو را ...
به من صبح بخیر نگو! فقط لبخند بزن لبخندت تمام عمرم را بخیر می کند!
همیشه که صبح شعر نمیخواهد ، یک وقت هایی تو را میخواهد فقط تو را ....
صبح آمده برخیز که خورشید تویی...!
تو اشتیاق منی برای صبح شدن که تو را ببوسم و صبحم بخیر شود
صبح در خانه ی ما منتظر خنده ی توست وقت آن است که خورشید️ مجدد باشی
فردا صبح انسان به کوچه می آید و درختان از ترس پشت گنجشکها پنهان می شوند
که من شب را تحمل کرده ام بی آنکه به انتظار صبح مسلح بوده باشم...
همین که تو هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است
شب ، راه گم می کنم در خمِ گیسویت و پیدا می شوم هر روز در صبحِ چشمانت
ناگهان صبح روشنی دیگر در شبی تاریک... می شود نزدیک!
تمام شب به تو فکر کردم صبح ستاره بود که از چشم هایم فرو می ریخت