از زلزله و عشق خبر کس ندهد آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای
بایک تبسم شهر را برهم زدی بی اختیار می ترسم از... خندیدنت آخربیاید زلزله...
پس لرزه های رفتنت از زلزله سنگین تر است دیگر کنارم نیستی این از همه غمگین تر است
مثل دیوار ترک خورده پس از زلزله ها گاه دل ها ز سخن های کسی می شکند . .
رفتنت زلزله ای بود که ویرانم کرد ارگ بم بودم و مخروبه ی کرمانم کرد...
زلزله میکنی در قلب آرام من
از زلزله و عشق خبر کس ندهد، آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای...
خب خطر زلزله رفع شد. از چارچوب در بیاید بیرون برید تو بورس
ای حادثه در حادثه ،ای زلزله ای عشق هر جا خبری هست تو پایت به میان ست
خدایا دراین روزگار پر هیاهو سرزمین و ملت ایران را از بلاهای طبیعی زلزله و سیل حفظ کن پناه ایران مان باش
رفتم بانک رو دسته صندلی نوشته بود : وقتی زلزله اومد پشت صندلی رو نگاه کنید! پشت صندلی رو نگاه کردم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزله اومد!
بعدِ ویران شدنم ساخت مرا اما رفت... فرض کن بارِ دگر زلزله دربم بزند
خبرش مثل زلزله در تمام من پیچیده .. تو داری ترکم می کنی ، و من ترَک می خورم آرام که فرو بریزم شکوه رفتنت را .
دل دچار آتش و شانه اسیر زلزله کاش می شد با خودم احساس همدردی کنم ..
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ، همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
قسم به ترک های دلم که زلزله ی رفتنت کمر این دیوار را شکست