میخوام برگردم به روزایی که بالاترین نقطه ی زمین، شونه های پدرم بود!
بیتو بودن درد دارد میزند من را زمین
پدر یعنی سایه ای از خدا روی زمین
بوسه برف کوه را بههم ریخت بوسه باران زمین را غرق کرد تو بیرون نیا برف و باران را به گردن تو می اندازند... !
زمین در دفترِ خاطراتش نام روزهایی که حالش خوب بود را بهار گذاشت و زیرش با قلمی سبز نوشت : آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار …
بهار، زندگی جدید و زیبایی را بر زمین ارزانی داشته است
دوباره فصل بهار است و انگار زمین در حال شعر گفتن است
گلها جواب زمیناند به سلام آفتاب، نه زمستانی باش که بلرزانی، نه تابستانی باش که بسوزانی . بهاری باش تا برویانی. نوروز پیشاپیش مبارک.
کنارت می ایستم روی زمین پرواز می کنم آرام در آسمان خودت ببین چه کار کرده ای زمین را به آسمان دوختی مرد من روزت مبارک
فرشته ی روی زمین مادر مهربانم روزت مبارک
آدم قوی که دنبال انتقام نیست... رد میشه و میره... چون میدونه زمین گرده...
بغلت سفارت بهشته رو زمین است
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است، در آسمان نیز نخواهد یافت
چه خوب که زمین گرد است عشق من ! می روی، آنقدر می روی که باز آنسوی زمین می رسی به من...
زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی از این خوبتر که برف آمد
گونه ی زمین صدای بوسه ی باران، لالا یی است برای گوشم...
هزاران فیلسوف و روانکاو بر زمین گام نهادهاند، اما بشر هنوز از درک «ماهیتِ عشق» عاجز است. هنوز از درک این «راز» عاجز است. به راستی، چیست ماهیت عشق؟
دریچه های غبارین زمین، باز و بسته می شود. گلی نیست، بهاری نیست، جوانه ای نیست، هیاهویی برای حیات نیست؛ تاریکی است و تاریکی.
روز زمین پاک، صدا را در مشت هایش می فشارد و به ازدحام خیابان ها می نگرد. فاضلاب ها، زباله ها، گردها، غبارها، مرگ ها روز زمین پاک گرامی باد
زمین میراث مشترک همه نسلهاست، در حفظ آن کوشا باشیم. روز زمین پاک گرامی باد
. اینجا ، زمین … ارزانتر از همه چیز ، انسان ! نرخَ ش هم بروز نیست ! امّا ، مصرفش تاریخ دارد ! سلام ، تولیدَش ! و انقضایش ؛ خداحافظ !
نور در کاسه مس ، چه نوازشها میریزد نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین میآرد ...
گوهرخودرامزنبرسنگهرناقابلی صبرکن... پیداشودگوهرشناسقابلی بذررادرشورهزاریکاشتن بیحاصلاست! صبرکنتایکزمینقابلیپیداشود...
پک میزند بهمن به بهمن زخمهایش را مثل زمین قرن حاضر، رو به ویرانیست...