متن حیات
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حیات
کدامشان محق اند؟!
هر کدام، چهار حرف دارند --
حیات و ممات!
شعر: صالح بیچار
ترجمه: زانا کوردستانی
از زمانی که راه رفتن با رکاب عقل را آموختم، همیشه در حد فاصل آگاهی از امری و تحقق آن امر، ترس و اشتیاقی سرشار وجودم را فرا می گرفت. به همین خاطر آشفتگی و تلاطم عجیبی را در این حد فاصل پذیرا می شدم. به قدری با ترس و...
جسم اگر زندانی شود انسان راه چاره ای جویا شده، رهایی حاصل می شود. اما اگر روح خود را محصور در میله های زندان ببیند چه بسا خو گرفته، آن را حقیقتی در حیاتش معنا می کند.
هنر آن است که در عمق نا امیدی،
حیاتی از امید تازه کنیم...
می رسد سردی ِ پاییز ِ حیات،
تاب ِ این سیل ِ بلاخیزم نیست
غنچه ام غنچه ی نشکفته به کام،
طاقت سیلی پاییزم نیست!
بعد از حیات ما
حیات دیگری هم هست
این را چراغ آخر این کوچه می گوید
که دلقرصیهایت را
وقتی که ترسهایت دچار هنوز بود
روشن نگاه می دارد...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو