عشق یعنی که به یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز سر و جان زلیخا برود
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود مَست ترت خواهد کرد
گرچه مثل برج ایفل استوارم من در عشق هر کجا باشی به سویت برج پیزا می شوم
جستجو کن عشق را در آغوش من
عشق است و همین لذتِ رسواییِ عالم! عاشق که شوی، عقل به سر راه ندارد...
گونه های آفتاب سوخته اش را بوسیدم چشم هایش چقدر می گفت:دوستت دارم
عشق تو کافیست! عاشق در کنار بودنت . دلبرِ زیبایِ بازیگوش می خواهد چکار؟
دلم یک بغل عشق میخواهد با لذت آغوش تو...!
ای عشق تو فقط باش کنارم بهشتش با من
بوی عشق میدهی بوی بهشت چه خوشبختم که خدا سرنوشت مرا با تو نوشت
لبخند تو عشق را نقاشى مى کند... روز عشق مبارک
تو که میخندى باور مى کنم دچار شده ام به تو به معجزه اى لطیف به عشق
عِشق هَمین اَست یک ذَره اَز "تو"میشَود تَمام مَن
بخند،که سِکانسِ "عشقِ" با طُ "عاشقانهِ" تر میشَود
عشق یعنی در میان غصه های زندگی یک نفر باشد که آرامت کند
من برای تو تو برای من چقدر قشنگ است این عشق من و تو
ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
صدایت میکنم با عشق جوابم میدهی با جان همین جان گفتنت عشقم هوایی میکند دل را ..
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
عزیزم عشقت زندگیمو تغییر داد
و عمق عشق هیچگاه شناخته نمی شود مگر در زمان فراق ...
نا مسلمان اینقدر با موهای خود بازی نکن دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست.!
عشق نه مجنون میشناسد نه لیلا را عشق ماندن میفهمد و وفا را...
تا تو هستی به عشق دلگرمم ...