بخند،که سِکانسِ "عشقِ" با طُ "عاشقانهِ" تر میشَود
عشق یعنی در میان غصه های زندگی یک نفر باشد که آرامت کند
من برای تو تو برای من چقدر قشنگ است این عشق من و تو
ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
صدایت میکنم با عشق جوابم میدهی با جان همین جان گفتنت عشقم هوایی میکند دل را ..
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
عزیزم عشقت زندگیمو تغییر داد
و عمق عشق هیچگاه شناخته نمی شود مگر در زمان فراق ...
نا مسلمان اینقدر با موهای خود بازی نکن دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست.!
عشق نه مجنون میشناسد نه لیلا را عشق ماندن میفهمد و وفا را...
تا تو هستی به عشق دلگرمم ...
عشق ... پرواز بلندی ست تا رسیدن به خدا
عشق یعنی که به یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز سر و جانِ زلیخا برود
یلدا سرگذشت غم انگیز دختری ست که یک دقیقه بیشتر تنها ماند تا زمستان به عشق پاییزی اش برسد.
دستانم را بگیر؛ بگذار " عشق " جریان پیدا کند در رگ های زندگیم...
تو را به اندازه عشقی که ابر شد ابری که باران وچشمه ای که به دریا رسید دوست خواهم داشت
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود ، مست ترت خواهد کرد
دستانم را بگیر قلبم را ذوب کن عشق از گرمایِ دستانم به قلبت می رود سروش کلهر
عشق همین است نگاه تو صدای تو کلامِ تو همین که ذره ای از تو می شود تمامِ من
تا ابد عاشقتم و این عشق ادامه دارد
در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست ای عشق ستاد انتخاباتت ، کو ؟
رها نمیکند این بغض، وگرنه می گفتم با شما که عشق، چه می کند با آدم...
به خدا خواهم گفت: جاى باران بهار دلمان تشنه ى احساس شده، عشق ببار
بوسه را مهریه کن هر شب طلاقت می دهم قاضیش من،متهم من شاکیش عشق من است