عشق عاشقی کردن میخواد عاشقی نکنی باختی
قسمت دشمن انسان، نشود روزی که "دوستت دارم" معشوق به"اما" برسد...
مرا هنگام رفتن، در بغل کردی، ولی این کار دقیقٱ مثل بسم الله یک قصاب می ماند..
دور دل را با حصاری محکم از عشقت کشم مثل دیوار بلند کشور زیبای چین
گره به کارِ دلِ آدمی ست همچو نفس گره گشای تویی، ای هزار دستت عشق...
خدا کند همه عشق ها به هم برسند من و تو نیز در این لا به لا به هم برسیم
عشق تویی که هر عید نو میشوی در من
تو بگو دوستت دارم بهار می پیچد لای موهایم عشق شکوفه می زند ...
کمی دیر آمدی ای عشق اما باز با این حال اگر چیزی از این غارت زده باقیست غارت کن
دعای لحظه ی تحویل سال ابنگونه شد ما را: خدا عشق تو را در قلب من افزون کند یارا...
دوستت دارم به وسعت آخرین عشق ، آخرین آرزویم با تو بودن است ...
عشق یعنی که به یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز سر و جان زلیخا برود
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود مَست ترت خواهد کرد
گرچه مثل برج ایفل استوارم من در عشق هر کجا باشی به سویت برج پیزا می شوم
جستجو کن عشق را در آغوش من
عشق است و همین لذتِ رسواییِ عالم! عاشق که شوی، عقل به سر راه ندارد...
گونه های آفتاب سوخته اش را بوسیدم چشم هایش چقدر می گفت:دوستت دارم
عشق تو کافیست! عاشق در کنار بودنت . دلبرِ زیبایِ بازیگوش می خواهد چکار؟
دلم یک بغل عشق میخواهد با لذت آغوش تو...!
ای عشق تو فقط باش کنارم بهشتش با من
بوی عشق میدهی بوی بهشت چه خوشبختم که خدا سرنوشت مرا با تو نوشت
لبخند تو عشق را نقاشى مى کند... روز عشق مبارک
تو که میخندى باور مى کنم دچار شده ام به تو به معجزه اى لطیف به عشق
عِشق هَمین اَست یک ذَره اَز "تو"میشَود تَمام مَن