زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
ToloAm
بغلم کن
و تنگ در آغوشِ آرامشت بگیرم
آن چنان که فراموش کنم
خودم را
و
ضربه هایی که بر تَنِ روحم نشسته
و شهر دودی که
به دنبال بلعیدن رویاهایم
به سوی ظُلمت می دَوَد..
عبیرباوی کتاب وُجوم...
متن عبیر باوی
گاهی لال می شود آدم
حرف دارد،
ولی کلمه ندارد
گاهی حرف های آدم درد دارد،
صدا ندارد
عبیرباوی کتاب وُجوم...
متن عبیر باوی
دلگیرم
مثل پنجره ای غمگین
که دست به چانه،
چشم به راهِ باران است ..
عبیر باوی کتاب وُجوم...
متن عبیر باوی
ای کاش که میشد پیش از رحلت آنها
می مردم و نمی دیدم رفتنشان را
یا که شبی از شدت دلتنگی و غصه
خوابی به خاموشی ِشان سراغم بیاید
عبیر باوی...
متن عبیر باوی
آدمهایی که از این دنیا میرن، هیچ وقت نمی میرن
در واقع این ما هستیم که بعد از اون ها می میریم...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
ای کاش که میشد پیش از رحلت آنها
می مردم و نمیدیدم رفتنشان را
یا که شبی از شدت دلتنگی و غصه
خوابی به خاموشی شان سراغم بیاید...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
باید جان داد
برای چشمانی که ناگفته،
تو را می خوانند...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
بعد از تو
دیگرچیزی را از دست ندادم
چون چیزی به غیر از تو نداشتم
و تو سال ها پیش رفته بودی
فقط جسمت کنارم بود
بعدک لم أفتقد أی شیء آخر
لأننی لم یکن لدی شیء سواک
وانت منذ سنین کنت راحل
فقط جسدک کان بجانبی...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
توی یک رابطه اگه دیدین اون حس مثبتِ یک طرفه ست، سعی نکنید با هزار ترفند اون رابطه رو نگهدارید، چون تهِش فقط خودتون می بازید...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
ای کاش که میشد فریادی بر آورد
از شدت اندوهی که نقطه پایان ندارد
دردیست در این سینه رنجور
خون می گریم از آن و درمان ندارد...عبیرباوی...
متن عبیر باوی
یک روز می آیند
و یک روز می روند
آدم اند دیگر
آمدن را بلدند
ماندن را نه!
عبیرباوی...
متن عبیر باوی
دل دادیم و گفتند گناه است
با خودشان نگفتند
خیانتی که
با خیال او و کنار دیگری بودن باشد
گناه نیست؟!...
متن دلنوشته خاص
مراقب حرف هایی که به دیگران می زنید باشید
شاید شما ندانید
اما گاهی، برخی حرف هایتان
مثل یک مشت بی رحم
دل طرف مقابلتان را می گیرند و هی می فشارند ......
متن دلنوشته
و من سیگاری بودم که
برای آرام شدنت
آتشش میزدی و
ذره ذره خاکستر شد...
متن دلنوشته خاص
غمگینم
از اینکه نه تو مرا پیدا خواهی کرد
ونه من تو را
ولی از دور
به هم نزدیکیم؛
یک روحیم، در دو بدن!...
متن دلنوشته
مثل زهر می ماند
حقیقت را می گویم
تو چشم می بندی به روی دوست داشتنم
و من چشم می بندم به روی دوست نداشتنت...
متن دلنوشته
گاهی از شب ها متنفر می شوم
تازه ساعت ترافیک دلتنگی ها شروع می شود
نه می توان خوابید
نه می توان بیدار ماند
فقط می توان،
هر لحظه با درد مُرد...
متن دلنوشته
با چشمانی تر شده از دست کشیدن
از همه چیز و همه کس
به دور از وهم و خیال
ملموس و زنده، پا به پای نفس های آخر
یک گوشه دنیا
به انتظار صدای انداختن کلید آمدن
توی در قفل شده دنیایم
نشسته ام
و تو
بی آنکه قدم از قدم بردارم
مرا توی خودت و دنیایت حل...
متن عبیر باوی
یک حسی
مثل حس دلتنگی مرا خواهد کشت
شاید اگر نیایی
مثل یک مرداب کهنه
توی آن فرو میروم و
از هر چه بودن است
ساقط خواهم شد؛
دلتنگی ام معلولی بی دلیل است
نمی داند چرا هست؟
نمی داند چرا سال های سال است
چسبیده بیخ این گلوی بی صاحاب و ول کن نیست
...
متن دلتنگی