گفتمش رحمی کن او خندید و...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

گفتمش رحمی کن او، خندید و رفت
گفت دل، رازِ مگو... خندید و رفت
مویه کردم، مو به مو؛ خندید و رفت
لحظه لحظه؛ کو به کو، خندید و رفت
حسّ من، می‌گفت: «او»... خندید و رفت
چشمِ من، در جستجو... خندید و رفت

زهرا حکیمی بافقی (کتاب ققنوس احساس)
ZibaMatn.IR
الهه‌ی احساس
ارسال شده توسط
ارسال متن