رفت چشمانی
خیره به در ماند
نمیدانم چند فصل
را با رویایِ تو زندگی
کردم.
آگرین یوسفی...
نیستیُ من
ترانه ای خواهم ساخت
به وسعتِ سکوتِ شبهایِ
بلندِ تنهایی.
آگرین یوسفی...
دلتنگت بودم
از تو گفتم
ندیده عاشقت شد
بیچاره من
آگرین یوسفی...
تیک تاکِ ساعت
میگوید که بهار آمد
اما هنوز هم صدایِ
دلتنگی به گوش
میرسد.
آگرین یوسفی...
تو همان خیالِ شیرینی
که با
قهوه یِ تلخ مینوشَم.
-آگرین یوسفی...
دستهایش را
محکم بگیر
نگذار دیگری تنهایی اش
را در آغوش بگیرد.
آگرین یوسفی...
مقصد اگر دیدنِ
چشمانِ تو باشد
تیشه به دست
فرهادِ کوه کن میشَوَم.
آگرین یوسفی...
خوشا اِی بادبادکِ عاشق
میچرخیُ میرقصیُ آزاد
عشق در آغوشت پرواز میکند.
آگرین یوسفی...
خواب از چشمانم رُبود
مست شدم با
دیدنِ چشمِ خُمارَت.
آگرین یوسفی...
بی تو
اشکی رویِ گونه سرازیر شد
دلی شکست
آینه ترک خورد
پاره شد
عکسِ خاطره ها....
عابری رد شد
عطری در هوا پیچید
من ماندمُو خاطره ای
که دیگر نیست.
آگرین یوسفی...
در خواب پرنده عاشقش شدُ
بیدار که شد
کنارِ او
قلبِ تپنده ای نبود....