بیو مجنون
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو مجنون
دلتنگ شدم وقتی گفتی ز تو مهجورم
رفتی و به دنبالت، می آیم و مجبورم
من بی تو شدم مجنون یک عاشقم و شبگرد
دنبال تو می گفتم... با گریه نرو برگرد
جمعی همه از خواب و با یاد تو من مستم
من هر چه که هستم بازم عاشق تو...
شب و بیداری شانه مردانه عشق دیروزی تو هم می خواهی
من و بد مستی سخت و دل سنگی شعری از دلتنگی تو میخوانی
لیلی بیگانه من آن مجنونم تو ای دیوانه چیزی می فهمی
از شب و سیاهی در بیابان ها، شمع و پروانه چیزی می فهمی
روزی که به تو شیطنت آموخته شیطان
تا مرز جنون خواست تو را حضرت انسان
ای سیب پر از وسوسه ی حضرت عصیان
ای موی تو پیچیده ترین زلف پریشان
خدایه قلب عاشق بدجوری دردمیکنه تنهاخودت حبیبم میدونی که چی شده رفت واصلافکرنکردبدون اون چی میشم باخودش قلبم بردمن مجنون میمیرم نمیتونم قلبم ازعشقم پس بگیرم یه مجنونم که توی اوج جوونی پیرم
دل کجا دلبر کجا عشق می شود آسان کجا
من کجا مجنون کجا فرهاد کوهستان کجا
با همه حس ها تو واسم عشق را معنا بکن
آتش از این عشق کجا آن عشق بی پایان کجا
من کشاورزم زمینی که پر از اندیشه هاست
دستان خرمن کشم آنچه دارد ماسه...
گفتی که می خواهم تو را
گفتی و تو زیرَش زدی
یک روز معشوقه ت بُدَم
یک روزِ دیگر، دیگری!
یک روز ابرِ بارشی
یک روز چترِ خواهشی
جانِ دلم آخر بگو
مستی تو یا مجنون وشی؟!
شیما رحمانی
عشق توی دل من بدجوری غوغامیکنه/دل هرلحظه من مجنون رسوا میکنه