متن خاطره غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطره غمگین
رسم دنیاست
همین که نباشی
باد
نامت را از لبها میبرد
عکسهایت
در غبار کشوها
خاموش میشوند
و من
در میان این سادگیِ بیرحم
به یاد میآورم
که بودن
چه کوتاه است ************************************************************** در ازدحام میدان، کسی نامش را صدا نزد.
تابلوی مغازهها برق میزدند و رهگذران بیآنکه نگاه کنند،...
من؟
فقط یک خاطرهام
عکسِ کهنه در آلبومی فراموششده
که صدایم در گلو خفه مانده
نگاهم اما،
در ازدحامِ غریبِ چهرهها گم است
من همان سوالِ بیپاسخم
معمایِ حلنشده
که در ذهنِ زمان،
به فراموشی سپرده شدهام
من؟
امتداد یک انتظار پوچم
در خیابان های غمگین نرسیدن
که هر قدم،...
برخی خاطرات
چشمانت را
خون میکنند
انگار
در سکانسی جنگی
یک سربازِ خستهی بیسلاح
در مقابل فرماندهی دشمن باشی
و بینندهای مازوخیست
علاقهمند به لحظهی کشتنات و
جریحهدار شدن احساسش باشد؛
آنقدر فیلم را عقب جلو ببرد
آنقدر شمشیر
در سینهات فرو رود و در بیاید
که علاقهاش
در دردی...
باد آمد و خاکستری از گذشته آورد
آورد دستانی سرد به حوالیِ چشمها
چشمهایی که در جستوجوی چراغ بودند
بودند اما بینام، بیخاطره، بیردپا
ردپا گم شد در خیابانهای خیس
خیس شد شب، فرو رفت در عمق آینه
آینهای که هیچکس را بازنمیتابید
تابید تنها نورِ خاموشِ خاطرهای دور
دور...