شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
شب یلدا کنار تو قشنگ استکنارت سفره ام خوش آب ورنگ استبمان امشب کنارم نازنین یارحضورت داروی دل های تنگ استاعظم کلیابیبانوی کاشانی...
شب چله است، بلندترین شب سال، شبی که از دل تاریکی اش، نوری به وسعت تاریخ ایران زاده می شود. وطنی که با هر تاریکی، داستانی تازه از روشنایی می نویسد. وطنی که قلبش با شعرهای شهریار می تپد و صدای پای شعرهایش، تا انتهای زمستان هم گرم می ماند.وطنم، ایران، تو شبیه همین شب چله ای؛ با همه بلندای غم هایت، هنوز روشنی امید در سینه ات زنده است. هنوز چراغ خانه هایت با قصه هایی از عشق، صبوری و تاریخ روشن است.امشب که کنار سفره های ساده مان نشسته ایم، دل ه...
شب یلدای مرا یار یار یار یار یار...یار بهار آورده!سرو من در بغلش در بغلش در بغلش... باغ انار آورده!یار بهار آورده،باغ انار آورده…بنشین تا که ببافم شبِ گیسوی تو راشب چله، شب یلدا، شب جادوی تو را!باده ای سرخ، دلی سرخ، شبی سرخ بخواهماه من امشب از این باده، لبی سرخ بخواه…بنشین تا که ببافم؛ شبِ گیسوی تو راشب چله، شب یلدا، شب جادوی تو را!...برشی از ترانه...
آهای خانوم یلدا خوش اومدی بفرما!تو برف و سوز و سرما چه گرم و پرتبی!رسیدی آروم آرومبزن انار و بادومشب تولد نوره به به چه شبی!شبی که چشم بد دوره بساط هر و کر جوره!شب تولد خورشیدشب چله شب نوره حالمون چه کیفوره!شب مهمونیاس امشبشب جون جونیاس امشبشب خوش مشربا و باحالا شب ایرونیاس امشب...برشی از ترانه...
یلدا و شبِ چلّه ی ایرانیِ ما؛پیدا شدنِ شورِ زمستانیِ ما؛در محفلِ مِهرِ خانواده، برپاست،احساس و غزل، با حافظ خوانیِ ما!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)* شورِ زمستانی: انقلاب زمستانی🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅...
شب یلدا اومد و دوباره اون هیاهوی همیشگی، دوباره اون دور هم نشستن ها و دوباره اون، گرمای صمیمی خانواده و دوباره خانه ی گرم پدر بزرگ و مادر بزرگ. و اون کرسی گرم گوشه ی خونه و اون کتاب حافظ که هر سال مثل همین ایام از طاقچه یا کتابخانه برش می داریم ،خاک نشسته ی روش رو پاک می کنیم و از حضرت حافظ مدد می گیریم، تا بتونیم فردای بهتری رو شروع کنیم .تو این شب همه دوست دارن بهترین خودشون باشن ،از سرایدار و رفتگر بگیر ،تا معلم و دانشجو دانش آموز و وکیل . ه...
چند رباعیتا چله نشین شب یلدا گشتیمآئینه لحظه های فردا گشتیمدر بازی کودکانه ای غرق شدیمآواره تر از سنگ چلیپا گشتیم¤¤¤سرگرم بهانه های فردا هستیمدلبسته ی اما و اگر ها هستیمما گمشدگانیم که در کوچه مهرجامانده ترین حرف الفبا هستیم¤¤¤بگذار ببینم ات که فردا دیر استپیغام تو هم رسیده اما دیر استاز فصل خزان تکیده ام، می دانیامشب خبرم کنی که یلدا دیر است¤¤¤سرشار تو ام خبر نداری آیا؟از کوچه ی ما گذر نداری ایا؟از پنجه خور...
چون تیر رها گشته زچله شده ایم مهمان شما درشب چله شده ایم ازبرکت این سفره الوان شما تاخرخره خورده چاق وچله شده ایم...
آخر پائیز بودشب چله وباز،یک قصه ی تازهداستان ننه سرما...اما نهقصه ی آنشب توقصه ی تلخ سفر بود..صبح آنروزهمه چیز زیبا بودتو میرقصیدیخورشید هم،با تمام دردهاش . .انگاراو هم میدانستمن اما..،تو خوابیدی وتا اکنون همآنکه تا صبح نخوابید و گریست،من بودمائلمان اکبری...
شب چله تون چراغون لبتون همیشه خندون...