جمعه , ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بیدار ڪه میشوے شهد لبهایت شیرین میڪند صبح هایم را تو را بعشق مینوشم هنگام طلوع براے تولدے دوباره ......
هر صبح زندگیاز کرامتِبی دریغ چشمانتطلوع میکند...
آفتاب می شود درون قلبمتمام من طلوع می ڪندعجب عشقیدر وجودم می ریزی️️️...
تنها طلوع صبح من تویی وقتی،به وقت چشم هایت بیدارمی شوم...️️️️️...
هر صبح️عشق بانگاهت طلوع میکندو من چشم باز میکنمدوباره در کوچه های شهربوی زندگی می آید......
خورشیدمطلوع که میکنی سایه ای میشومدرکنارت...
زودتر از گنجشک ها و نارون ها بیدار میشومتا با لمس تنتاولین نظاره گر طلوع خورشید چشمانت باشمهرروز من با گرمی نفسهای تو زیباست...
“سکوت” را “ترس”“عشق” را“عادت”کاش!!خورشیداز سویچشمانِ تو طلوع کند....
تمام صبح هایم با تو بخیر می شودتو آنیکه با هر تَبسُمَتخورشید طلوع می کند ... ️️️️...
هر صبح با باز شدن پلک هایم در من طلوع می کنیو آن طرف شعرهایم غروب...
سلام می کنم به طلوعی که تو را برایم نوید داده است.....
خورشید هر روز طلوع می کند اما تو هر روز عاشقترم میکنی صبح بخیر هایت زیباتر از هرروز برایم تازگی دارد......
وقتی طلوعم تو باشیروزهایمبا صبح بخیر توشروع میشود...
در باقی عمرم ، دو روز وجود دارد که هرگز دوباره مرا آزار نخواهد داد :اولینِ آن دیروز است ؛ با تمام اشتباهات، اشکها ، خطاها و شکستها ... دیروز در ورای کنترل من است و برای همیشه گذشته است !روزِ دیگر فردا است ؛ با دامها و تهدیدهایش، با خطرها و رازهایش ... تا طلوع دوباره خورشید، زندگیام را در گرو فردا نمیگذارم ، چرا که هنوز زاده نشده است !...
من از تمامِ صبحهایمفقط همانی را به یاد دارم کهتو در آغوشِ من لبخند میزدیو گرنه باقی طلوعها همگی شباند بی تو ......
آفتابی طلوع میکندو با طلوع آن جهان رنگ تازه ای به خود میگیردتو متولد می شوی در چند قدمی عید . . .پس شاد باش که نوید بخش بهاری !تولدت مبارک اسفند ماهی جان...
غروب جمعه که میشوددلم بهانه ات را میگیرد و تنهاییم طلوع میکند...
پنجره را باز میکنم ، طلوع را میبینم و غروب را فراموش میکنم . . .از اینکه در قلبم هستی و عشق منی افتخار میکنم . . .روزت مبارک خاتون قلبم...
طلوع تویی صبح تویی آفتاب کن در وجودم ؛صبحگاهم بهشتی استبا صبح بخیرهایت ......
صبح ها طلوع می کند خورشید دلمچشمان آسمان باز می شود عطر می ترواد از نیلوفر هاو چه عاشقانهصبح بخیر های تودر نسیم می رقصند......
فرقی نداردچه ساعت از شبانه روز باشدصدایت را که می شنومخورشید در دلم طلوع می کندمن هیچ امو تُدر تمامِ هیچِ من همه ای...
مرا به صبحی بخوان که در آن طلوع می کنی ️️️...
دختر کوچولوی منچقدر حضور تو فکر و خیالهای شیرین و امید و آرزوهای رنگی به خانه ما آوردهممنونم که به دنیا آمدی..ممنونم که طلوع کردی..تو که هم ماه هستی و هم خورشید زندگی من.....
ذرات زندگی در نگاه صبح هایمبه رقص در می آیند وقتی روزهایم با دوست داشتنت طلوع کند ....
خورشید هر صبح یادآور این نکته است که میشود از اعماق تاریکی ، دوباره طلوع کرد .....
خدا کند یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگی مان آری همین جاوسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانهوسط زخم های دلمانآنجا که زندگی را هیچ وقت زندگی نکردیمیک اتفاق خوب بیافتدانقدر خوب که خاطرات سالها جنگیدن و خواستن و نرسیدناز یادمان برودآنگونه که یک اتفاق خوب همین الان، همین ساعت همین حالا از پشت کوه های صبرمان طلوع کند طلوعی که غروبشغروب همه ی غصه هایمان باشدبرای همیشه......
صبح که شعرم بیدار میشودمیبینم بسترم سرشار از گُلِ عشق توست و عشق تو آفتاب است آنگاه کهدرونم طلوع میکنی و میبینمت...
طلوع تویی صبح تویی آفتاب ڪن در وجودم صبحگاهم بهشتی استبا صبحبخیرهایت...️️️...
التماست نمی کنم هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید تنها می نویسم بیا بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر نگاه کن ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود ساعتی پیش این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم حال هم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی اما تو را به جان نفس های نرم کب...
خیال نکناگر برای کسی تمام شدیامیدی هست؟!خورشید از آنجا که غروب می کندطلوع نمی کند...!...
چشم باز کن به عشق توروز دیگری را آغاز کرده ام بتاب بر منطلوع کنتا رویاهای نیمه شبمدر آغوشِ گرم تو تعبیر شوند......
فرقی نداردچه ساعت از شبانه روز باشدصدایت را که می شنومخورشید در دلم طلوع می کند...
خورشید روزی دو بار طلوع نمیکند ، ما هم دوبار به دنیا نمی آییم ؛ هر چه زودتر به آنچه از زندگیات باقی مانده بچسب ......
چایت را بنوش نگران فردا مباشدکتر نیستماما برایت ده دقیقه راه رفتن روى جدول کنار خیابان را تجویز میکنم،تا بفهمى عاقل بودن چیز خوبیست،اما دیوانگى قشنگ تر است…برایت لبخند زدن به کودکان وسط خیابان را تجویز میکنم،به تو پیشنهاد میکنم که شاد باشی!خورشید هر روز صبح به خاطر زنده بودن ما طلوع میکند!هرگز، منتظر”فرداى خیالى” نباش..سهمت را از “شادی زندگی”، همین امروز بگیر.نگران نباش. چایت را بنوش...
معصومه(س) تفسیر معصومیت است که روزگارى در مدینه طلوع کرد، معصومه اقامت غربت استدر روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت .وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد...
تمام زندگی بی تو ...سراسر سراب و ...تمام پرسشها بدون چشمانتفاقد جوابتو غیاب و طلوعی و ...طلوع و غیاب ...بدون چشمانتتاجم از خار است ومملکتم از خاک و تراببدون آهنگ صدایتصدای ربابه بیمعناست و ...بدون لبانت طعمی ندارد شرابخیلی دوستت دارم ......
همانطور که خورشید پس از شب طلوع می کند،موفقیت نیز پس از شکست و مشکلات ظاهر می شود....
بلندای شب یلدای من باشطلوع روشن فردای من باشولی فردا، خدا داند کجاییهمین حالا، همین حالای من باش...
شب یلدا، شب خوشامدگویی است و شب استقبال. شب یلدا، شب خیرمقدم به روشنایی است و خورشید. شب یلدا، شب عاشقان بی دل است به امید طلوعی تابان در آسمان زیبای صبح فردا. شب یلدا، شب جشن و سرور ایرانیان، شب یزرگداشت یکی از آیین های کهن فرهنگ ایرانی خجسته باد ....
صبح یعنی بغلم باشی ومن قبل ازتوبنشینم به تماشای طلوع چشمت️️️...
چشم باز کن، تا ...چشم جهان به طلوعتروشن شود ...️️️...
خورشیدهر روز طلوع می کند... اما تو هر روز عاشقترم میکنی !صبح بخیر هایت ؛زیباتر از هرروزبرایم تازگی دارد...️️️...
دستهایت را بگشادلت را به امیدخودت را به صبح پیوند بزنامروز روز دیگریستطلوعی که مهربانی خدا در آن نقش بسته.....
صبح شدهچشم که می گشایی به تو لبخند می زند زندگیطلوعی دوباره و فرصتی دوباره برای شکفتنخستگیت را تکانده ایبرخیز که باید آغاز کنی دوباره...
درد امروز من از فردایست کامید طلوعش نیست...
طلوع ناگهانها، زیر آوارغروب قهرمانها، زیر آوار کماکان میتپد با عشق مردمدل آتشنشانها زیر آوار...
تو در مسیر طلوعی و من اسیر غروب چه اختلاف بزرگی کجا به برسیم...
هیچ شبی پایان زندگی نیست. از ورای هر شب دوباره خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد این یعنی امید هرگز نمی میرد....
به صبح می مانیبه طلوع عاشقانه خورشیدبه طراوت نسیم سپیده دمو آن هنگام که آغوشت بزرگترین آرزوی من است.. ️️...
دلشوره دارم زیاد چی به سر ما میاد اگه فردا بیاد میشه غم ها شروعرو لبامه فقط مکن ای صبح طلوع فردا شب این موقع بساط گریه جورهفردا شب این موقع خواهرت از تو دورهفردا شب این موقع سرت توی تنوره واویلا امون از این مصیبت...