سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار...
جهان اعتبارش را به چشمهایش فروختکه دنیا بی نگاهش مفت نمی ارزد....
جهان کوچه سبز پیوندهاست بهشت خدا پشت لبخند هاست...
جهاناستوار نمی ماندمگر با سری خمیدهبر روی شانه ی کسی کهدوستش داریم…...
زین پیش اگر نصف جهان بود ، بعد از اینبا تو شود تمام ِ جهان اصفهانِ من...
تو بخند...من قول میدهم...تمام جهان را برایت برقصانم...
کسی که کار جهان لنگ می زند بی اوفرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن استهمسر عزیزم مادر فرزند دلبندم ،روز زن و روز مادر مبارک...
این جهان با تو خوش است...
زیبا ترین جای این جهان ایستادن در کنار تو......
کدام پلدر کجای جهانشکسته استکه هیچ کس به خانه اش نمی رسد...
کجای جهان بگذارمت،تا زیباتر شود آنجا؟...
جهان با تو برایم زیباست...
تمام جهان را بگردمبازجگر گوشه ام تویی...
یک تو آزردی مرا و یک جهان شادم نکرد.......
جهان راهم بگردمهیچکس برایم تو نمیشود...
مرهمِ جانِ خستگان ، لعلِ حیات بخشِ تو ...دامِ دلِ شکستگان طرهی دلربای تو ...در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهانکیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو...
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است...
دزدیده اند از لب تو خنده را مگر؟با اخم خود کجای جهان را خریده ای؟!...
جهان پیشینم را انکار میکنمجهان تازه ام را دوست نمی دارمپس گریزگاه کجاستاگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟...
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...
یک جهان بر هم زدم از جمله بگزیدم تو رامن چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تورا...؟...
چقدر جهان می تواند زیبا باشد ، اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت ......
منشین با دو سه ابله ، که بمانی ز چنین رهتو ز مردان خدا جو ، صفتِ جان و جهان را...
اگر چه قافله سالار کاروان شدهایخبررسیده که هم دست یاغیان شدهایقرار بود که چون کوه پشت من باشیولی عمیقترین درهی جهان شدهای......
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ ......
لحظه ای با تو نشستن به جهان می ارزد...
من اگر روزی شود، نقاش این دنیا شوماین جهان را عاری از هر غصه وغم میکشم ....
آنقدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ بادپشتِ سرمجهان مست میشود ....
بزرگی جهان را بیخیال،من آن چند وجبی درون سینه اَت را طلبه اَم...
توهرجای جهان باشی برات از دور میمیرم......
لحظهای با تو نشستنبه جهان میارزد ......
گاهی در نبود تنها یک نفر ،گویی جهان به تمامیخالی است ......
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش استاین جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو...
نگاه کن چه پیر میشوندرویاهایی که تو را نیافتهجهان را ترک میکنند...
جان و جهانِ ما شدهکیست به او خبر دهد....
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،چون من که آفریده ام از عشقجهانی برای تو...
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینییکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی!!...
از پیله در آمدیم،جهان همهپنجره بود!...
تمام گوشه های جهانرا هم بگردمجگر گوشه ام تویی...
به جز حضور توهیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفتمحتی عشق را...!...
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست؛تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است....
خداونداقرارم باش و یارم باشجهان تاریکی محض استمیترسم، کنارم باش...
توقشنگترین خلقت جهانی برا من...
محبوب منتو نباشی تمام بغض های جهاندر گلوی من است......
هیچ لذتی بالاترازاین نیست کسی رابیابی که جهان را مثل تو ببیند،اینگونه میفهمی که دیوانه نبوده ای!...
حزن، پنجره ای بخار گرفتهبین خویشتن و جهان است....
و از تمام جهانسهم من باشی و بس.....
خودخواهموقتی تمام جهان را برای تو میخواهمو تو را برای خودم...
گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیستحتی گره اخم خدا وا شدنی نیست...
شادمان از دل و دلدارم و راضی ز جهانم...