پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
صدای جیغ های سرشار از ذوق کودکی هایمان در گوشم میپیچد!خنده و گریه هایی که فاصله شانحتی چندثانیه هم نمیشد ؛عمو زنجیر باف هایی که دوتایی میخواندیم ؛تاب تاب خمیر ها ؛آسیاب بچرخ ها ،یا...گردو شکستم ها...!بازی مورد علاقه اش بود...لبخندی زده و زمزمه میکنم:+گردو...آخ از اخم های شیرینش برای حفظ تعادل :)-شکستم!+فندق...چقدر جِرزن بود و خیال میکرد من نمیفهمم :)-شکستم!+پسته...اشتیاق چشمانش برای برنده شدن :)-شکستم!درد...
عاشق آن آرامشی هستم که جهان پس از مرگِ آخرین نفربه خود می بیندو در سایه خدایی می خوابدکه شبیه هیچکدام از آنهاکه خریدیم و فروختیم نیست نشاطِ هیچ پاسخی به هیچ پرسشی مناسب است و ترس کودکانه ای سکوت را می لرزاندآری، عاشق آن آرامشی هستم که جهان پس از مرگ آخرین نفربه خود می بیند ...جلال پراذرانسفیر اهدای عضوفعال محیط زیست...
من هنوز هم ،هر صبح،چشم که باز میکنمبرای موهای جو گندمیِ ،کنار شقیقه هایت می میرم ...و هر روز بیشتر میفهمم که کودکانه تر از قبل به حمایت و آغوشت نیاز دارم ....میدانی من تا همیشه عاشق خواهم ماندصد بار به عقب برگردم نه سیاستمدار خوبی میشوم نه زنی حسابگر دست خودم نیست ...دوست هم داشته باشم، نمیتوانم .من با قلبم زندگی میکنم و با چشمانم حرف میزنم و با دستانم می بخشمزندگی من پنج حرف بیشتر ندارد : کودکی...
زنانه عاشق شو ؛مردانه از عشقت محافظت کن ؛و کودکانه سالهای سالعشقت را تازه نگهدار ....
هستند مردانى که در کنارشان آرامش به جان زندگیت مى افتد ! همان هایى که مى توانى بى دغدغه به احساسشان لم بدهى و مطمئن باشى که بین زمین و زمان معلق نمى مانى ! هستند مردانى که پشت صلابت مردانه شان قلبى به وسعت دریا دارند که کودکانه برایت مى تپد !...
تاب میخوری...روی پاییز...دوستت دارم هایم هولت میدهند...کودکانه ذوق میکنی...عاشقانه میخندی و می گویی:محکم تر...و من فریاد میزنم......
بزرگ کسی است که:قلبش کودکانه قهرش بی کینهدر دوست داشتن بی ادعاو بخشش اش بی منت باشد...
صد دانه یاقوت دسته به دستهبا نظم و ترتیب یک جا نشستههر دانه ای هست خوش رنگ و رخشانقلب سفیدی در سینه آنیاقوتها را پیچیده با همدر پوششی نرم پروردگارمهم ترش و شیرین هم آب دار استسرخ است و زیبا نامش انار است...
میان قهر من و تو ! همیشه حق با توست...چه کودکانه دلت ،شوخ طبع و لجباز است !️️️...
حرفهاے زیادے بلد نیستم . . .من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه اے از لبخندتک حرفهایم را دزدید !!از عشق چیزے نمے دانماما دوستت دارم . . .کودکانه تر از آنچه فکر کنے !!...
باز باران...اما کو ترانه؟کو دو دست کودکانه؟کو نگاه عاشقانه؟کو سلامی بی بهانه؟دل شکسته،قد خمیده،آخر دنیا رسیده.بی کسی تنها رفیق است،دلخوشی با ما غریب استچشم در چشمان بارانهیچ کس جز او نماندهاز میان جمع یاران باز بارانباز هم دستخوش به باران.!...
دِلم ️چِه کودکانه بَهانه ی تو را می گیرد...
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است . کلاسها با آغوش باز در آستانه درها ایستاده اند تا میهمانان خود را در آغوش بکشند...
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها، بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و مهر و محبت است…...