چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
نازنین!!!چله ی پاییزبزرگداشتِ نامِ توستبگذارامسال هم،به رسمِ هرسالهبه نکوداشتِ نامِ توپیک هاراپُر بریزمتاشرابِ بوسه،،،دریلدااناری باشدوشرحش درزبانِ تقویم هارویدادی را رقم بزند...
پاییز هزار رنگ می رودو زمستان سپید رنگاز راه می رسدو در این میان شبی است بلندبه بلندای یک فرهنگآیینی رنگارنگ بسان پاییزو درون مایه ای پاک و سپیدبه رنگ زمستانیلدا مبارک...
پاییز چو از گستره برگ تو افتادگویی که بومِ فلک از جلوه ورافتادیلدا بنهاد دست بدستان زمستانتا نقشِ سپید بردل بوستان بیفتادعباس نبی زاده...
یلدایلدا دخترم حالت چطور است؟سرای بخت و اقبالت چطور است؟بگو جیبت پراز پول است یا نه؟بگو کبکت خروس خون است یا نه؟به محفل تو بگو آجیل داری؟انار قرمزی چون سیب داری؟هنوز بازار خانه سرد کور است؟هنوز شوق رسیدن بی عبور است؟درون سینه ات خوشحال و شادی؟و یا چون روح بی جان بی جوابییلدا دخترم فردایت آبادصدای خنده دلشادت آبادبه گیسویت ببافم مهربانیشکوهی بس بزرگ و اسمانیبه ایران مادرت امید ها دهزمستان را نده خورشیدها دهسرت با...
یلدانام دختری استکه آهسته میان چله چلچله هابا گیسوانی پریشان شب های سرد راکنار کرسی خاطره ها انتظار میکشد،و گونه های سرخشمیان نفس های آخر پاییزانار دانه دانه میکند......
در آخرین ایستگاه پاییزدختری با گونه های سرخ ایستادهکه رج به رج گیسوان طلایی اش رابر قامت بلند یلدا می بافد ....
یلدا همان لبخندِ توست که با هدیه دادنش به من«سال ها» عمرِ مرا طولانی تر میکنی، «یک دقیقه» که جای خود دارد! ...
جایی برای من کنار بگذاردر یلدای امسالت؛در فالِ حافظت؛پاییز که گذشت...جایی برای من کنار بگذاردر تقویم "زمستانت".......
یلداتو از عمق شب می آییتاریکی از تو جدا نیستامشب چگونه آغاز می شود ؟با غروب آفتاب و ظهور تو ؟یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟تو ستاره ای بر شب تارزلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سویلداتو یک بهار در دل پاییزیتو تک بلندای عمر پاییزیغزل کدام فال است که تورا با معنایش بر عشق به دوش می کشدصدای خش خش کدام برگ نامت را فریاد کرد که اینگونه گیسوانت را به نرفتن بافته ایتو راز کدام سرخی اناری که کشف نمی شویتو بغض کدام بارانی که دی...
پاییز این زیبای دل فریب با آن همه ناز و کرشمه عزم رفتن دارد.چند صباحی دگر عاشقانه هایش را جمع میکند و می رود.تا یلدا بیاید و دلبری هایش را برای یک شب هم که شده به رخ زمستان بکشد.زمستانی که با سوزی از سرما و برف می پوشاند برگ های جامانده از پاییز راتا برای همیشه مدفون کند خاطرات این فصل دلبرانه را.این روزهای آخرین ماه و ته تغاری پاییز را با عیش نوش کنید که زمستان فصلی سرد و بی رحم استخشک می کند هرآنچه که بویی از تازگی دارد.️...
یلدا جان تنت چه عاشقانه و پرتپشدر سجدگاه سفیدرنگ برف تعبیر رویایییک فصل زمستان را وضو می گیرد!مرا دریاب یلدای غزل پوشدر خاطرِ کوچه پس کوچه های زندگی تا جان بگیرم از قصه های برفی دیروز تا دل خنده های ساده ی امروز!با توام خودخودِ تو یلدا جان!بیا و با اشتیاق آهنگ قطره های باران و موج های دریا را بنواز در متن زمستانه ی حضورت به بلندای اسمتبی هیچ بهانه ایاز امروز تا فردا بی هیچ گلایه ایگوش کن در میزندیلدا !سرمی زند یلدا!قدمت مب...
در زندگی هریک از ما روزها و شب هایی یافت میشود که با یک تلنگر، یک حادثه همراه با بغض هایی کش دار به طولاترین شب ها مبدل شده است،شب هایی بلندتر از یلدا که ثانیه به ثانیه اش در هیچ تقویم و کتابی ثبت نشد.بیا جور دیگری نگاه کنیم کمی مهربان تر و با تعبیری خالصانه و درخور، تا با آغوشی پُر از محبت به پیشواز زمستان برویم. . .حاتمه ابراهیم زاده...
شب یلدای من بلندترهچون که هستش دوباره یک نفرهمثل شب های قبلیِ یلداباز امسال چشم من به دره"توی روحت که اینقَدَر تو بدی"جفت گوشای سرنوشت کرهمرد تو، مرد دوست داشتنیتچند یلداست از تو بی خبره؟واقعاً چشم من به در خشکیدواقعاً مرده شورتو ببرهبا خودش فکر کرده شاید کهیه جهانگرده...دائماً سفرهشده ورد کلام من این حرف:"هر کی عاشق بشه زیاد خره"وای امشب چرا نمی شه سحرچقَدَر سخت داره می گذرهعلی کریمی کلایه...
آرزویم برایتیک هستی عشق است،به درازایِ یلدابه شیرینیِ نباتو به خوش عطریِ نرگس ها....یلدا مبارک...
بی تو یلداچقدر طولانی ست !شب دلتنگیو پریشانی ست !خون جگر شدانار قلبم بازابر چشممهمیشه بارانی ست !...
یلدا شد و دلتنگ نگاهت هستم !دلبسته ی چشمان سیاهت هستم !پاییز برفت و از دلم غصه نرفتعمریست که من چشم براهت هستم !...
شب یلداساعتِدوست داشتنمان رایڪ دقیقه بیشترکوک کنیم یلداتون مبارک و مُهنا باااد...
با عشق کنار تو،امسال بهتر استحافظ،صدای تو،این فال بهتر استبی مرز و واسطه نزدیک من بیایلدای موی تو،بی شال بهتر است...
تو باعث زایش گل خورشیدیتا صبح ز باغ زندگی گل چیدیتو گرچه شبی ولی سپیدی یلدایادآور شادی و صفا چون عیدی...
تو گرچه بلندی و سیاهی یلدایادآور خاطرات و آهی یلدا تشبیه تو را کنم به گیسوی نگارپر پیچ و سیه ولی،تو ماهی یلدا...
یلداقشنگ ترین لحظه تنهایی یک آدم تنهاستحتی اگردل ِ تمام انار ها خونو تمام زندگی...قدر همون یک ثانیه ی اضافی باشدتو باید باشی ، بودن ِ توباور تمام واژه هاست ار لمس شیرینِ حقیقت ومعنای تفاوتِ بین تنهایی و زندگیولاغیر!یداله رحیمی امید...
یلداست امشب ...دوباره دور هم جمع می شویم و بلندترین شب سال را کنار هم صبح می کنیم. در این شب های سرد، دلمان را گرم می کنیم به بودن آدم هایی که دوستشان داریم. هندوانه می خَریم. هندوانه ای که مثل آینده در بسته ست و هیچکس از درونش خبر ندارد. هندوانه ای که مثل زندگی سرخ و شیرینش چقدر خوب است و کال و بی مزه اش چقدر بد ...انار دانه می کنیم. اناری که اگر لباس هایمان را لک کند ردش برای همیشه باقی می ماند و تمیز کردنش هم فقط کار را خراب تر می کند. لکه...
بلنده قد، بلنده مو می یلداسیا چشم و سیا ابرو می یلدادانم شب عاقبت خو لشکره جازنه تی رودورو زانو می یلدابرگردان فارسی:قدبلند، مو بلند یلدای منسیاه چشم، سیاه ابرو یلدای منمی دانم که شب سرانجام با لشکرشدر مقابلت زانو خواهد زد یلدای من...
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﺪ ﭘﺸﺖِ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﯾﻠﺪﺍ ، ﺑﺮﺧﯿﺰﯾﻢﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺮﺩﺍﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩﮐﺎﺭﯼ ﮐﺎﺭﺳﺘﺎﻥ...
مرا از یلدا چه نصیب؟سرخ تر از این که نمی شودلب های نبوسیده...
رفیق جان یلدات مبارک عمرت ۱۲۰ شب یلدا...
شب یلدا شب چله شب اول زمستونشب شعر وشب حافظ صدای نم نم بارونشب شیرین شب فرهاد شب همدلی شبی شاد شب دل زکینه خالی شب آسمون آبی شب از گذشته ها یاد شب شور شب فریاد شب یاد و یاد یارانشب سرما شب بارانشب بوییدن گلها شب دل ،نه دلبریها هرچه هست شب ی رنگیست همه شب شب قشنگیست شب یلدا شب چله شب اول زمستون بوی سرما بوی گلها بوی بادو بوی بارون عباس رئیسی...
خوابت را آماده کن!یلداست وُخیالِ بوسه ای طولانیدر راهافشین صالحی...
تمام روز و شب را یادت هستمچرا پنهان کنم؟ عشق است و پیداستندارم جز تو امشب آرزوییکه با تو هر شبِ من مثل یلداست ...
هوای خانه غرق از بوی یلداصمیمانه خوشامدگوی یلدابکِش با پنجه ی سرخِ انارتدوباره شانه ای بر موی یلدا...
در شهر پراز همهمه و شادی و غوغاستیلداست، همان سنت دیرینه ی زیباست...با خنده، خداحافظی از سردی پاییز،با شوق بغل کردن رویایی فرداستجمع اند همه دورهم و چای براه استهم مثنوی و حافظ و هم فال و تماشاستدر خانه بساط غزل و قافیه جور استطی کردن نهُ ماه و، شب زایش یلداستفردا همه نوراست و سفیدی و سلامتخوش باش که آینده همینجاست و حالاست...
پاییز با مهر آبان به آذر لنگان لنگان گذشتتا خود را به آغوش دل یلدا بسپاردو ماه زندانی در آسمان شب یلدای زیباواسطه ای شود میان فصل سردیو فصل تنهاییو من آن مجنون بی خواب تمام شبمی خواهم فال حافظ بگیرمتا بدانم هست آیامیان من و تو نشانی از عشقشب طولانی است و مهرم به تو بسیارجلال چراغی (اشک)...
مستانگی پیاله ی ایرانی!ابریشم غرق لاله ی ایرانی!از موی بلند یار من قصه بگویلدای هزار ساله ی ایرانی!...
بی تو هر شب من یلدایی تمام نشدنی ستبا آرزوی بودنتهر شبشمعی روشن میکنم وتا صبحقطره قطره آب می شوم......
چشمانتغزل های ناب حافظلبهایت انارموهایت به درازای یلداو اجاق آغوشتگرما بخشقلب همیشه عاشقمبی شک یلدای من تویی......
یلدا توضیح نمی خواهد ...شرح و معنی هم ندارد ...یلدا،یلداست!یک سخن بیشتر ندارد !!!(لحظه را دست کم نگیر )......
گردش سال فقط یک شب یلدا داردمن بدون تو، هزاران شب یلدا دارم......
به حضرت حافظ به سرخی دانه های انار به بوی خوش خرمالوو به نرگس های نشسته در گلدان سوگند تو را طولانی تر ازهمه یلداهای عمرم دوست دارم....
امشب چه کنم که یارمی خواهد ، دل !یک باغ پر از انارمی خواهد ، دل !یلدا شد و ازپسته ی خندان لبتیک بوسه ی آبدارمی خواهد ، دل !...
سر آمده انتظار ... برمیگردد !فال آمده مهرِ یار ... برمیگردد !هر سال دم غروب زنبیل به دستیلداست که با انار برمی گردد !...
یلدا ...انقلابِ ثانیه ها استکشمکشِ آرزوها و ناامیدی هااختلافِ قعرنشینی ها و شب نشینی هامعرکه ی لبخندها و دلتنگی هاجدالِ سماجت ها و ضیافت هایلدا یعنی...عجولانه به میهمانیِ زمستان میرویماز شبِ واپسینِ پاییزیتا آهِ سحرگاهِ زمستانیبرای بدرقه ی انبوهی از خاطراتِ تووقتِ کمی نیستباز هم قرارِ عاشقانه های بی توعجب یلدایی می شودنبودنت...!...
چه یلدای مبارکیست وقتی پاییز را هم با دوست داشتنت تمام میکنم...
من امشب دارم میرم فکرنکنم دیگه همدیگه روببینیم منوفراموش نکن وبخاطرتمام بدی هام منوببخش ازطرف پاییزیلدامبارک...
چون تیر رها گشته زچله شده ایم مهمان شما درشب چله شده ایم ازبرکت این سفره الوان شما تاخرخره خورده چاق وچله شده ایم...
گیسویت ای زیبای من ! تفسیر یلدا می کندیک خنده بر لبهای تو دل را چه شیدا می کندچشمان زیبایت شبی بر دیده ام تابید و رفتاما دلم با هجرشان دارد مدارا می کندمهرت درون سینه ام یاد آور صد خاطره ستبا خاطرات رفته ات قلبم چه غوغا می کندفالی زدم بر حافظ و شاخه نبات نامی اشدر بیت بیت هر غزل اسم تو پیدا می کندشاید که روزی عاقبت دل خون شوم از رفتنتدوری تو این چهره را هر لحظه رسوا می کند...
چشمک یه ستاره،نور یه فانوس، برق یه آرزو، خبر از فصل رسیدن میده به ساعت عاشقی... حالا یلداست...
پای حرف را به دلتنگی بکش، به شعر، به انار، به یلدا...بعدیلدا را به صبح برسان... به آفتاب دوست داشتنت...
یلدایی که معشوقه ات در کنارت نباشد یلدا نیست،شب احیاست...!متن: سعید بیات...
هلا ای آنکه سرگرداندرون کوچه های سرد و جانسوز و گدازِ شهر بی مهر و وفاآواره میگردی ؛شب یلدای درویشانبدور سفره ی عشق استخیاری نیستاناری نیستنه توت است و نه انجیرینه مشتی گندم و آجیلنه مشتی پسته و گردوولیکن استکان چای گرمی هستکه لب ریز است و لب دوز است و لب سوز است و قند پهلوو یک دیوان حافظ هست و شهنامهو یک درویش شاعر مسلک است وسالکی شهنامه خوان با سینه ای سوزانو یک آوازه خوان با یک دم گرم اهوراییکه از تقدیر و از جور...
با تو بودندل نشین تر می شود این ساعت های آخر پاییز...شب یلدا هرچه بلند ترحال من بهتر و بهتر......