پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خونین دلِ چون انار دارم از توآری گله بی شمار دارم از توشهریورمان گذشت اما نرسیدمهری که من انتظار دارم از تو...
پیدایش خشت خشت من هم آنجاست زیبایی سرنوشت من هم آنجاست ای عشق من،ای فرشته ی روی زمینهر جا که تویی بهشت من هم آنجاست...
با شربت شاتوت و اناری لب رودبا بوسه ی ناب آبداری لب روداز راه رسیده باز هم تابستانبا عطر نسیم و سایه ساری لب رود...
شمیم غنچه های ناز داردهوای شعر و رقص و ساز داردگذشت اردیبهشت و دفتر منهنوز عطر گل شیراز داردشهراد میدرى...
از جنگل و از کوه، گذر خواهم کردسرتاسر دشت را خبر خواهم کردتا سبزه گره زنیم با خاطر شادمن سیزده را با تو بدر خواهم کرد...
دیگر خبر از سوز زمستانی نیستدر حسرت عطر یاس، گلدانی نیستآماده کنیم سبزه ها را کم کمتا عید من و تو وقت چندانی نیست...
مستانگی پیاله ی ایرانی!ابریشم غرق لاله ی ایرانی!از موی بلند یار من قصه بگویلدای هزار ساله ی ایرانی!...
بغ کرده مترسک سر جالیزماز غصه ی بی همنفسی لبریزمخش خش همه برگهای آذر هم ریختدلتنگ خداحافظی پاییزم...
هوای شعر شورانگیز با توقدم در نم نم یکریز با توبهشتی غرق در زیبایی محضچه حالی می دهد پاییز با تو...
قالیچه و ایوان قشنگی دارم موسیقی باران قشنگی دارمپاییز و هوای خش خش خوشبختی من با تو چه آبان قشنگی دارم...
گل مینیاتور بادام! شب خوش غزلنوش بلور اندام! شب خوش کشیدم پرده بر شیدایی ماهبه هم بگذار پلک آرام، شب خوش...
اوقات شرعیَت به چه شرح است نازنین؟!هر وقت ، دیدمت به نمازم کشانده ای.....