پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
معجزه می کند دوستت دارم هایتوقتی ...بر زبان می آوری!زیبایی ِ زندگی دوچندان می شود،خدا ذوق می کند،و من...در پوست خودم نمی گنجم...
لبخند که می زنی...حال من و روز و روزگار خوب می شوددنیا چقدر جای بهتری بوداگر هرکسلبخندی سهم زندگی اش بوددرست مثل من...
و پدر...آیه ی ناب دفتر زندگی استقاب کن بر لوح دلتقامت نام عزیزشآدمیعاشقی دیرنه بررنگ و رخسارِ نگاه پدر استکه دل َشبندِ به بودن اوستو دل خوشی اش سایه ی امن حضورش...
به دل... دیوانگی دارم!به سر ، غوغای صد طوفانکجایی؟!چاره ی کارم... تویی حاجت هر لحظه دُعای ِ ناب ِ هر روزم...
بی هَوا دِلتَنگ شُدن زیباست...بی مَحابا دوستَت دارَم گُفتَن زیباست ...اَصلاً کاری کِه دل دَر آن آستین بالا بِزَند زیباست...عشق زیباعاشِقی زیبادلشورِه اش زیبادل سِپُردگۍاش زیباجانِ توهَر چهِ را یِڪ سَمت "تو "باشۍ زیباستهَر زّندگۍیِڪ "تو " نیاز دارد تا رَنگ و بو بِگیرَدیِڪ "بَهانه""چه بَهانهِ اۍ زیباتَر از تو...
بهاربه اردیبهشت َش دلرُبایی می کندتوبه آن طرز نگاهت.....
دست مرا...محکم تر بگیرلحظه هایمان را در آغوش بکشرسالتاین فصل سرداین زمستان جز این نیست...گرم شویم از عشق گرم شوم از "تو" یداله رحیمی امید...
یلداقشنگ ترین لحظه تنهایی یک آدم تنهاستحتی اگردل ِ تمام انار ها خونو تمام زندگی...قدر همون یک ثانیه ی اضافی باشدتو باید باشی ، بودن ِ توباور تمام واژه هاست ار لمس شیرینِ حقیقت ومعنای تفاوتِ بین تنهایی و زندگیولاغیر!یداله رحیمی امید...
به دلگیری ِرفتن "اُردی بهشت" ناخوشمبه اگر و امّای"خرداد ِ" نومنتظر...گم شده فصلی میان این روزهافصلی شبیهیک هیجان سادهیک لبخند شیرین......
پاییز به لب زمزمه دارد شعریچون برگ رها شو...زندگی همیشه زیباست...
تنهایی...بَرازنده حالِ هیچ کافه ای نیستوقتی تو باشی...آنسویِ میز"قهوه ات را بنوش، سرد شد"می تواند عاشقانه ترین شعر جهان باشد....
چیزی بگو تا گرم شود...دستِ احساسم در این زمستان تنهاییمی دانی که زمستان فصل ِ آرزوی من است...وقتی تو مرا در آغوش بگیری ، وقتی سَردی هوا، زورش به گرمیِ نفس های ما نرسد...دوستت دارمکه این پرستشی ست عاشقانهاز نگاه من...تا چشم های تو ،از دست هایت ، تا بوسه های پی در پی ِ من.بیامرا ببوس تا معنا بگیرد این بیتعشق پر پرواز می دهد به آدم هازندگی ،یعنی عاشقی...و عشق !یعنی این کهآدمی زنده بماند در خیال... در خیالِ رُخ زیبارویی....
بزرگترین هنر زنهمیشه به دلنشستن اوست....
کاشاین هوا هر روزمثل ِتو باشدبوییدنیبوسیدنینفس کشیدنی......
بگوچه را بهانه کنم برای دیدنتکدام حیله ی عاشقانهکدام زیرکیدل از تو بردنظرافت شعرهای سعدی می خواهد وطراوت کلام حافظ!همت مجنون می خواهد و...دیوانگی عاشققرار مابه وقت دلتنگیبه وقت زیباترین حادثهبه وقت دوست داشتن...
باران معشوقه ی پاییز است وقتی این همه زیباست نغمه ی رسیدنش ... دلبری کردنش... جانا من پاییز باشم تو باران می شوی؟...
بهار به اردیبهشتش دلربایی می کندتو به آن طرزِ نگاهت...
نه مجنونم که تولیلی شوی در شعرهای عاشقان!نه شیرینیکه منفرهاد شوم تیشه به دست!برایدوست داشتنافسانه لازم نیستهمین کهدست دل ازدیدنتبه لرزه می افتدمی دانمو می دانی کهدوستت دارم....
بارانمعشوقه ی پاییز استوقتی این همه زیباستنغمه ی رسیدنش ...دلبری کردنش...جانامن پاییز باشم ، تو باران می شوی؟...
تودر خود فرو می روی به فکرمن به نیستی رو می برم به غصه ات...غم و غصه ات مال ِمن تنها برای من بخند....
تو نباشی...پاییز هم به دل نمی نشیند"تویی"طپش روزهای من نبضِ زندگی ام...