پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آمدنتقصه ی هواپیمای ربوده شده بوددر آسمان ابری خاطره هاهرگز به مقصد نمی رسید حتی با اسکورت چشم به راهی ام..........فیروزه سمیعی...
کشنده تر از گلوله نبودن توست! وقتی،تمام روزهای سال را به انتظار نشستم وُ نمی آیی! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
پشت در انتظار چشم براه توامکوچه تاریک شب ماه ندارد بیا سیدمحمد سلامی پور...
تن تو وسوسهٔ ریز و دل من، وسوسه خواهنگهت صاعقه و طاقت من، خرمن کاهلب سُرخت چو غزالی که به غفلت بچرد!لب زردم چو پلنگی که کمین کرده به راهمی خورد غبطه به چشمان قشنگت خورشیدمی زند نقره ای نور رُخت طعنه به ماهبارها گفتمت ای گندم من! وسوسه ات می برد صبر و قرار از کف من خواه نخواهتا که آخر، دل وحشی صفتم صید تو شد وَ گرفتار در آن گسترهٔ تور نگاه... اول این گونه نبودم به نگاهت سوگند تو چنان وسوسه کردی که شدم اهل گناهگر...
عزیزمن رفته سفر نگاه من خیره به درهمیشه چشم براهشمکه اون برگرده از سفربا رفتنش دلم شکست غمی رو صورتم نشیتتو نبودش بغضم شکستاشکام رو صورتم نشستخدایا چشم به راهشمدلتنگم و بیقرارشم...
ڪاش...ڪدپستے چشمهایت...ڪوچهء لبهایت...پلاک گونه هایت را...مے دانستم...آن وقت هر روز..هر شب راس ساعت دلتنگےام..نامه اے...با چند شاخه گل رز برایت پستمے ڪردم..تا بدانی...چندین پلاک آن ورتر...ڪسے چشم براه...آمدن توست......
یلدا شد و دلتنگ نگاهت هستم !دلبسته ی چشمان سیاهت هستم !پاییز برفت و از دلم غصه نرفتعمریست که من چشم براهت هستم !...
انتظار می کشیدم که بیاییچشم براهت ماندمبه لحظه های با تو بودناندیشیدماما مثل همیشه نیامدیمن ماندم با غم نیامدنتعشق من ....
چشم براه کسی بمان...که آمدنش عجیببوی ماندن بدهد......
به هر دلیلی با هر بهانه ای در هرکجای این جهان که نشسته ای محکم تر از همیشه دست هایت را در آغوش نگه داشته باش و گوش هایت را تیزِ شنیدنِ آهنگ قدم هایت، با صدای خش خش برگ های پاییزی. بی گلایه تنهایی ات را با خودت همراه کن و اینبار هوا را جور دیگری نفس بکش با بوی برگ و خاک های باران خورده..!به امید هیچ دستی برای گرفتن نمان که عشق، بی موقع و بی چشم انتظاری همان وقت که چشم براه کسی نیستی بسراغت می آید. زندگی را با نگاهی دیگر و در هر شرایطی زندگی کن و ب...
سلام یکشنبهآمدنت بخیربا خودت چه سوغات آورده ای ؟برایم عشق بیاورشور و شوق بیاورتا هر هفته همین روز و همین ساعتبا دنیایی از امید چشم براهت بمانمیکشنبه جان آمدنت بخیر...
فرصت کردیسری به خاطراتمان بزنکسی لا به لای آن خاطراتهر روز غبار از خیالتمیشورد و چشم به راه توست...
یک نفر از پس این فاصله ها چشم براه است که بیایی ️...
وقت رفتن.../میگفت ، زودبرمیگردم/بوسه ، هنوز چشم براهست...