جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
زندگے دفترشعرے ست پر از شادے و غمشعر من بی توبه آن ، قسمت شادش نرسید...
بی تو مرداد فقطداغ دل خاطره هاست......
بی تو نه بوی خاک نجاتم داد، نه شمارش ستاره ها تسکینم!چرا صدایم کردی؟چرا!سراسیمه و مشتاق، سی سال بیهوده در انتظار تو ماندمنیامدی! نشان به آن نشان،که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشتو عصر، عصر والیوم بود و فلسفه بود و ساندویچ دل و جگر!...
بی تویک لحظه رمقدر دل و در جانم نیست ..بیقرارم نکنیطاقت هجرانم نیست ...️...
باتو خوشبخت ترین آدمِ این قافله امگم نشو،دور نشو،بی تو جهانم خالیستبی تودنیای من از درد، به هم می پیچدبی توسهم من از این حادثه،بی اقبالیست!...
شب را تصور کنبی ماهچقدر بی روح است ؟مانند دل من بی تو...
من جهانی را که هرگز نداشته اماز دست داده امبیا تنها کمی از آسمان بالای سرت راهمراه با یک درخت راشو چند ابر باران زاو یکی گلدان پامچالو چانه ی بی چون و چرایت راکنار چال گونه ام که چاه عمیقی شدهاز دلتنگیبرای من نگه دارچراکه دوست داشتنمچون خش باران روی صورت بلندتهمیشه زندگی ستمن تاسیان شده امبی تو...
مادرمجمعه یعنی شمارشجمعه های هفته ای که ...باز بی تو گذشت...
کنارم که هستیزمان هم مثل من دستپاچه میشودعقربه ها دوتا یکی میپرنداما همین که میرویتاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهمجانم را میگیرند ثانیه هایبی تو…...
همین عادت با تو بودن یه روز... اگه بی تو باشم منو می کشه!...
قهوهی تلخ با تو شیرینهبی تو هر روز هفته غمگینه......
تو می دانی که من بی تونخواهم زندگانی...!️️️...
گفته بودم...بی تو میمیرد دلم امّا نَمُردزنده ماند آریولی دیگر برایم دل نشد......
تو بدون من مرا کم داریمن ولی بی تو جهانم خالیست...
گسل های تنهایی ریشترهایی به وسعتتمام ثانیه های بی تو را می لرزاند در وجودم...
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...
تاریک شدهست چشم بیتوما را به عصا چه میفریبی...
شبیلداسهمپاییزاستوشبهایبیتو،سهممن......
سرشار از هیچ شده ام بی تو!پای ماندنم دیگرسخت می لرزد......
بی تو جهانم خالیست...
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز استجمعه ونم نم باران وخیابان...بی تو...
بی تو چگونه میشود آبان بیایدطاقت ندارم نیستی باران بیاید...
این غم انگیز ترینحادثه ی پاییز استجمعه و نم نم باران و خیابان بی تو...
نمی دانم در من چه شد که دیگر بی تو نشد......
به شب سلام!که بی تو رفیق راه من است!...
و آن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی...
بی تو هم میشود زندگی کرد/ قدم زد/ چای خورد/ فیلم دید / سفر کرد ...فقط بی *تو* نمی شود به خواب رفت...
بی تو میمیرم...
دردم این است که من بی تو دگر / از جهان دورم و بی خویشتنم...
روزهایی که بی تو می گذردگرچه با یاد توست ثانیه هاشآرزو باز می کشد فریاددر کنار تو میگذشت ای کاش...
دلم میخواهد تمام باورم را برایت بفرستم تا باورکنی بی تو بودن کار من نیست.......️️...
تنهایی همین استتکرار نامنظم من بی توبی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم️...
بی تو ؛منخاصترین خاصیتمتنهاییست......