متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
دل تنگ تو ام
مثل کودکی که
روز اول مهر می گرید
از رفتن مادرش
من نیز
از مهر، نه ،
از بی مهری می گریم
حجت اله حبیبی
پاییز
بساط کرده است
رنگ ها را
زرد ،
قهوه ای ،
نارنجی ،
خرمالو ،
سیب ،
انار
عجب فروشگاهی ست پاییز .
حجت اله حبیبی
من
زودتر از همه
پاییز را
لمس می کنم
وقتی ، آبشار چشمانم
آواز دلتنگی سر می دهد .
حجت اله حبیبی
همه رفتند
از این شهر شلوغ...
حجت اله حبیبی
کاش
اشکی
از گوشه ی چشمی
بتکانیم .
حجت اله حبیبی
چشمِ آسمان گریان ،
نه از غم
از
خرد شدن برگ ها ، زیر قدم های انسان های دل سنگ.
حجت اله حبیبی
باد ،
با چوب دستی اش ،
برگ ها را می تکاند ،
رود
نارنجی هایش را می برد
و
من
به یاد ، سرخ هایش را
و زرد ها به خاک می پیوندد .
حجت اله حبیبی
زردی می بارد
از تن درخت
کاش مهتابی داشت .
حجت اله حبیبی
دلتنگی مرا ،
برگ پاییزی می داند،
وقتی از ترس ،
دست از دامن شاخه
رها می کند ،
حجت اله حبیبی
باد
آرامش درخت را به هم می ریزد
خاک
خش خش برگ را به جان می خرد
من
دلتنگی را در آغوش می گیرم
و تو
با پرستو ها می روی .
حجت اله حبیبی
پاییز از راه می رسد
با کوله باری از مهر انار یزد، خرمالوی شیراز ، پرتقال گیلان
تا
آذر را به زمستان سپارد .
حجت اله حبیبی
برگ های پاییز را
نقاشی کرده ام ،
با مداد رنگی،
تا گرم رنگ ها شوم
و فراموش کنم
سردی ایام را
حجت اله حبیبی
پاییز !
اگر چه دلتنگم
اما
با مِهر شادی می آفرینم
تا پرستو ها
هم نشین دلم شوند .
حجت اله حبیبی