متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
تنها که باشی
تفریحت میشه نگاه کردن…
به صفحه گوشیت
بدون اینکه بدونی
ساعت هآ میگذره . . .
درد آنجاست که بالای صفحه گوشی
با زبان شیوا و قشنگ فارسی نوشته
آنلاین
....
کاش میشد دفتر تقدیر خود را خود نوشت
کاش میشد باتمام حرفها دل سازی برای فردا ها نوشت...!
کاش میشد بین دل آشوبه های زندگی دفتر تقدیر خودرا از نو نوشت!!
کس نداند بازی سرنوشت تا کجا برایش خواهد نوشت آشفته دلانیم میان بازی سرنوشت اما قضا و قدر هر...
سِ از دست دادن، آدم ها رو لال میکنه!
آدم هارو ضعیف میکنه...
آدم های ضعیف زودتر و بیشتر از دست میدن
دلخوری هاتون رو بگین، خواسته هاتون رو بگین
اگر براش مهم باشین، پس خواسته های شمابه همون اندازه براش مهمه
تلنبار شدن حرف ها، تو رو به یه...
آدم های راست گو...
خیلی زود عاشق می شوند!
خیلی دیر دل می کَنند!
خیلی راحت احساسشان را بروز می دهند
خیلی راحت می گویند دوستت دارم
خیلی دیر تنهایت می گذارند
خیلی...
وقتی زخمی می شوند
ساکت می شوند
چیزی نمی گویند
خیلی راحت میروند
و...
دیگر بر نمی...
دلتنگی فَقط یک کلمه نیست!
دلتنگی یک نوع بی صدا جان دادن است.
آدم هر چقدر خودش را سر گرم کند
آخر شب دلتنگی اش مانند سیاهیِ شب تیره تر میشود.
آدم ها رنگ می گیرند.
رنگ جایی که در آن زندگی می کنند.
رنگِ کسی که دوستش دارن.
رنگِ کسی که با آن معاشرت می کنند.
رنگِ رویاهای که به آن فکر می کنند.
خوش رنگ بودن هنر است.
خوش رنگ باشید!🌾
✍🏻همیشه،بهترین حالتِ ممکن باش!
اگر مخاطب خوبی هستی!
رازداره خوبی هم باش!
اگر نمی توانی امید بدهی
کسی را نا امید نکن!
اگر نمی توانی زخم های کسی را ترمیم کنی!
نمک نباش
در هر حالتی بهترین باش!🌱
زندگی فرصتی کوتاه بینِ آینده و گذشته ست.
چه خوب،چه بد بلاخره گذشته ها گذشته.
گذشته را باید مانند آینه ی عقب ماشین نگاه کرد،کوتاه و مختصر.
هرچه بیشتر به آینه ی پشت سرت نگاه کنی بیشتر مَحو آن میشوی.
دیگر مسیر روبه رویت را نمیبینی.
وقتی هیچ کاری برای...
قشنگ ترین جای زندگی
آنجایست که به دلت فرصتِ دوباره می دهی!
فرصتِ اعتماد.
اعتماد به زندگی.
جایی برایِ شروعی دوباره از صفر.
جایی برای متولد شدنِ دوباره.
دوباره یک اتفاقِ ناگهانیِ خوب.
اینجا قشنگ ترین جایِ زندگیست!
مواقعی هم هست که دِلمان میگیرد.
راستی!
دل چگونه میگیرد؟
یا اینکه می گوییم دلم درد میکند.
درحالی که دل همان قلب است!
هیچ دردی در خود ندارد.
ما به خود که اسمش را نمیدانیم دل می گوییم🌾
آدمِ عاشق...
به آدم هایی از جنسِ خودش نیاز دارد
کسی که با او مهربان باشد
کسی که او را ببیند و بشنود
کسی که او را دست کم نگیرد
زیبا نیست...؟!
این اتفاق تنها به دستِ یک نفر رخ می دهد
کسی که عمیق و غرقِ توجه و مراقبت...
عشق زندگی کردن در لحظه است
در دیروز ماندن و گرفتار برایِ فردا زندگی کردن،
در دنیایی که به سرعت در حالِ حرکت است
بی حرکت ایستادن است
و این یعنی نادیده گرفتنِ لحظه ها
لحظه هایی که آینده را می سازند
عشق،همین حالا زندگی کردن است
هیچ دارویی بهتر از باور نیست...
باوری عمیق از جنسِ دوست داشته شدن!
زندگی ای که با نداشتن باورها می میرد...
و زندگی ای که با این باورها دوباره جوانه میزند...
رگِ خواب دل هایی که دست باور است!
از هم دریغش نکنید..
هَربار اشتباه می کنیم.
و خودمان را با بار اول بود
دیگر تکرارش نمیکنم توجیح میکنیم
اما گاهی لابه لایِ همین بار اولی ها...
حرمتی،غروری،قَلبی،چنان می شکند.
که زخم هایِ برجا مانده اش
تا آخر عُمر ترمیم شدنی نیست!
گاهی برایِ نابودیِ یک نفر
یک بار اشتباه کافی ست...
اینطور فکر کنیم....
شاید برفها نشانه ی اعتراض خداست ، شاید یک فرصت است یک شانس!!!
خدا پاک کنش را برداشته و میکشد به روی همه ی بدی ها...
پاک کن سفیدش را می کشد ....به روی من..... به روی تو
به روی زشتی های خیابان ها.... و همه جا...
🌱
همه ی ما با رنج های بیشماری همراه ایم.
رنج هایی که گاه کتمان می شوند و گاه با لبخندهای تصنعی پنهان.
ما برای فرار از این غم ناگریز، به مسکن های آنی رجوع میکنیم؛ مسکن هایی مانند گذران اوقات خوش با یک دوست، سفر، مهمانی، پیاده روی، و...
من بهار زندگیم ،آواز چکاوکم ،شُرشُر آبشارم ،نغمه ی بلبلم، غَزل عاشقی هستم که به معشوق نثارش می دارد.
روحی هستم بر جان مرده ،صدای تپش قلبی هستم که از احساسات پرشور و شوق خود می تپد،
نسیمی هستم که صورت بشاش و همیشه خندان را نوازش می دهد.
صدای...
مدتی است
سؤالی در ذهنم موج می زند
که زندگی چیست؟
آیا زندگی، همین ظواهر دنیاست ؟
خانه ! کاشانه !
یا معنایی شگرف دارد و عالمی دگر !؟
آیا می توان ، زندگی را به همین وسایل مادی و مصرفی بسنده کرد؟
آیا می توان ، ظواهر دنیا را...
اگر با تموم درختهای دنیا نردبون بسازی بازم دستت به سقف دلتنگیهام نمیرسه
اونی که نمیفهمه مشکلی نیست
ولی کسی که خودش رو به نفهمیدن زده رو نمیشه کاریش کرد.
اشک باران
عزیز ِ من...
چشم به راهی ات
تمثیل ِتازیانه ایست در دستِ جلاد...
فرو می آید بر ڪَرده ے ِتنهایی م...
رویاے بودنت ڪَم شده در وادے توهم...
نڪَارِ خوش خرام ...
حضرتِ دلدار....
قدم بڪَذار بر آسمان وجود...
تڪیه بزن بر بالشِ حریر جان...
بیاساے در برم
اڪَر چه...
خدایا ...
به کجا پناه بَرم ؟!!
به کدامین خانه ؟!!
ازکدامین انسان ؟!!
با چه آوایی کمک بطلبم ...
ساناز ابراهیمی فرد