دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم...
دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد که تو تن زندگی ام را نلرزانی و در شعر من انقلابی بر پا نکنی و واژگانم را به آتش نکشی دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند، که بر حریر دستانت دست نکشم و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم و در مهتاب شناور نشوم...
«دوستت دارم» با «منم دوستت دارم» خیلی فرق میکنه
آنکه باورت دارد یک قدم جلوتر است از آنکه دوستت دارد
تو را می جویم فراتر از انتظار فراتر از خودِ خویشتنم و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم کدامیک از ما غایب است ...
من به بودنش نیازمند شدم . وقتی که دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم . وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم . وقتی که او تمام کرد ، من شروع کردم . وقتی که او تمام شد ، من آغاز...
عاشقتم... وقتی اینو گفت، دیگه بقیه حرفاشو نشنیدم! کاش زندگی همون لحظهای که آدما به هم میگن «دوستت دارم» یا «عاشقتم» تموم میشد...
بیا قانون دوستت دارم را بین خودمان وضع کنیم صبح ها تلفنت را بردار به عکسم خیره شو طوری که انگار قرار است برای همیشه نباشم صبحت بخیر را طوری بگو که عزیزم ها و جانم هایش آزاد شود و بریزد به رگ هایم بگذار همین اول صبح تنِ من...