متن زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زانا کوردستانی
دلتنگی هایم شعر می شود!
همه می خوانند اما،
آن که \نمی خواند\
--تویی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دالانی ست تاریک و،
سیاه!
شبیه مرگ!
♡
هولناک ست دوری ی تو!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
نبودنت،،،
مرگ است وُ
خانه بی تو، گوری تاریک...
وَ من،،،
لاشه ای کوکی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
تک درختی متروکم،
مطرودِ بیابان حتا!
***
بودنم بی تو، پدر!
معنای پوچی نمی دهد؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
تقویم
ماه هاست
نیامدن ات را
به رخ ام می کشد.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
(زانا کوردستانی)
کورتاژ کرده ام رویایت را
و هر آنچه از آنِ توست؛
شاید،،،
نوشتنِ شعر،
از زهدانِ خیالم بیفتد.!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
من
همان شاخه ی خشک ام
شکسته ز تن درخت،،،
دِگرم نیست
در اندیشه
جوانه زدنی...
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
بی تو بودن!!!
...
ﻣﻦ
مردِ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ؛
ﺑﮕﺬﺍﺭ همه بدانند!.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شعرهای \شیرکو\،،،
شبیه آیه های وحی ست.
***
--کوردی ی شیرین امّا،،،
پیروان اندکی دارد!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
اصالتم،
--کوه های زاگرس،
تن پوشم؛
--بلوط های کهن...
♡
--کوردم!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
جوانان کورد
یا در انفال مرده اند،
یا که در حلبچه مسموم!
آنها که جان به در برده اند
سرگردانند،،،
--پیِ کارگری...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دیرگاهان دریائی بودم،
--آبی و بیکران--
مادر که مُرد، برکه شدم!
با سفرِ پدر؛
--خشکیدم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
اینجا،،،
لبریزِ شب ست!
خورشیدی بیاور...
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
نهنگم وُ،
فرو افتاده به گِل!
با تنگنای مشتی \خرافات\
در ازدحامِ متعصبان کور!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
شعرهایم،
همه بوی نان گرفته اند!
از بس
سر سفره ی خالی نشسته ایم...
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
گریه
سوغات دلتنگی شبانه ست...
نیمه شب ها
خط خطی می کند،
سلول های تن ام را
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
در پیشگاهِ ماه،
با حضورِ ستاره های شاهد؛
به صراحت اعتراف می کنم:
--\دوستت دارم\
محبوبم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
یک چیز آدم را،
بدجور از پا در می آورد...
***
--افسردگی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
مثل نیمکت سیمانی
در گوشه ی پارک،،،
به انتظار نشسته ام
که بیایی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ترس دارم که نیایی وُ
شوم شود
--این روزگار،،،
چندی ست،
جغد وحشت
در ذهنم لانه دارد.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
امید به بازگشتت دارند
این چشم ها،،،
سال هاست
پشت سرت آب می ریزند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)