شعرزیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرزیبا
جاده
چمدانش رابست
اما نرفت
دست دلت را خوانده بود
رضا حدادیان
بر سطح مُتورم شعر
بالا آمده از گلوی پنجره
وتکانده
بر سکسکه های یک در میانِ
کاغذ های مچاله
مریم گمار
کسی مرا نمی فهمد
در پژواک لبخندت
هر قدر
خط بزنی واژه ها را
کلمات نیمه جان
رج میزند نام تو را
مریم گمار
ذهنی مورب
کشانده مرا
به سطرهای میانی
به آخرین نقطه چین
که با دهان بسته حرف می زند
مریم گمار
با رفتن ماه
تنها
نبض پنجره بود
که ایستاد.
رضاحدادیان
ابر
سر می کشد دریا را
اما
قطره ای نم پس نمی دهد
به کویر.
رضاحدادیان
شعرکوتاه
۱۴۰۲/۳/۲۲
پلک وا کردم ،پُراز فریاد شد آیینه ام
پلک بستم،چشم های بی زبانم پاک شد
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم ، ردّپای آسمانم پاک شد
رضا حدادیان ۱۴۰۲/۳/۲۲
شاخه
انگشت اشاره ایست
تاخورشید.
رضاحدادیان
نگاه کن!
فقط تومی توانی
قدم بزنی
بر شانه های این تاک
و رّد پایت از حافظه خورشید پاک نشود
مریم گمار ۱۴۰۲/۳/۲۸
بگو چطور شاخه بچکانم از نور
وقتی نشسته بر حنجره ی باد
و گوش کلمات را پر میکند
مریم گمار
ایستاده ام بر پیشانی آفتاب
و نام تو مرور می شود
بر حروف ناتمام کلمه
کنار یاکوبسن ، بارت و سوسور
تو می رقصی بر اندام شعر
مریم گمار
آیینه ی بی غبار دارد باران
صدپنجره انتظار دارد باران
صبحی اَبری،درایستگاه پاییز
باچشمانم قرار دارد باران.
رضا حدادیان
از مجموعه رباعی سرقرارباران
قطره را رود می فهمد
رود را دریا
امّا دریا را؟
رضاحدادیان
شعری از کتاب دستمالی از ستاره