متن علی معصومی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات علی معصومی
سهم که شد؟
نگاه چشم تو و انتخاب سهم که شد؟
گناه مستی و جام شراب سهم که شد؟
شلال طره و هول و ولای بی تابی
میان کوچه پر اضطراب سهم که شد
به جای بند دلی که تو دادی اش بر باد
بنفشه ای که نهادی به آب...
خواهی خواند
دوباره شعر مرا عاشقانه خواهی خواند
هجای درد دلی با ترانه خواهی خواند
سکوت نیمه شبی مانده از طلوع سحر
انار بغض مرا دانه دانه خواهی خواند
به یمن نافله هایی که بی اجابت ماند
دعای مختصری بی بهانه خواهی خواند
چه لحظه ها که گذشت و مرا...
زندگی آب روان است
زندگی آب روان است خودت می دانی
نفسی در جریان است خودت می دانی
سر سرمایه عمری که جوانی نقد است
دکه ی سود و زیان است خودت می دانی
هر کسی رفته از اینجا خبری نیست از او
راه بی نام و نشان است خودت...
وعده باران ندهید
شانه را زیر خم زلف پریشان ندهید
ناله در نای دلآشوب نیستان ندهید
دود آهی که به آتش بکشد عالم را
به تماشاکده ی گردش دوران ندهید
حکمتی بوده اگر ساکن دنیا شده ایم
بیش از این دلهره لحظه تاوان ندهید
با شمایم که به شومینه هم...
وقتی که تو هستی
وقتی که تو هستی غمی از فاصله ها نیست
جز فصل بهار و خبر چلچله ها نیست
در حلقه ی دستان پر از لطف و صفایت
اندوه دل و زمزمه ی سلسله ها نیست
آئین نگاه تو پر از نور و سرور است
در محضر آئینه...
مسیر عطر گندمزار
به یلدا می سپارم رقص گیسوی سیاهت
به صحرا می فشانم ململ مهر گیاهت را
به زیر آسمان شهر بی پایانی از اختر
دمی ویرانه می گردم سکوت نور ماهت را
نمی جویم به غیر از بامدادانیکه می فهمد
مسیر عطر گندمزار خورشید پگاهت را
بامیدی که...
یلدا شد
شبی که از تو ندارد نشانه یلدائی است
دلی که از تو نگیرد بهانه سودائی است
تب و خیال تو ای ماهتاب خاطره ها
تمام پنجره ها را ترانه می سازد
◇◇◇
انار خاطره را دانه دانه کردی باز
دوباره زنبق و سنبل به شانه کردی باز
تفالی...
که توئی
شب یلدای من و خاطره هایی که تویی
دل مشتاق من و منظره هائی که توئی
خلوت یاد تو را پنجره ها می فهمند
تا شعاع همه ی گستره هایی که توئی
تا چه آید به سر پاکی این دلشدگان
به در مسلخی از کنگره هائی که توئی...
ای دل
جنونست اینکه در سر داری ای دل
فسونست آنچه دیگر داری ای دل
نفهمیدم چه می خواهی ز جانم
به آن دینی که باور داری ای دل
گمان کردم که باری را ز دوشم
محبت کرده بر می داری ای دل
ندانستم تو هم در آستین ات
سری...
دوست دارمت
با من چه کرده ایکه چنین دوست دارمت
چون وامدار چله نشین دوست دارمت
یک دم هبوط کن که در آغوش گیرمت
ای آسمان به حق زمین دوست دارمت
آتش بجان دوزخ دردم ولی چه باک
تا بی کران بهشت برین دوست دارمت
فیروزه دو چشم تو با...
عزت زیاد!
باید از این شهر بی گلخانه رفت
از حریم دشت بی پروانه رفت
مثل رودی خفته در دامان خاک
از کویر سرد این کاشانه رفت
خشکسالی ها امانم را برید!
باید از این باغ بی شادانه رفت
پلکهایم را چه سنگین کرده اند
باید از این جمع بی...
با توام
بر سر طالع خود چونُ چرا خواهم کرد
بر در قبله ی جانانه دعا خواهم کرد
گرچه زندانی تن گشته ام ای روح بلند
روزنی را به تب و تاب تو وا خواهم کرد
زخم دیرینه فراوان و امید است مرا
که ز هر گوشه چشم تو دوا...
سهم ایام جوانی
تمام سرخوشی ها نازنینم، نوش جانت باد
طلوع و آفتاب و روشنی در آسمانت باد
مرا یک نقطه از سیاره گمگشته ای کافیست
که مثل اختر چشمک زنان در کهکشانت باد
بلا گردان مژگان توام ای باغ سرمستی
که فصل نوبهاران بی قرار بوستانت باد
برایم باز...
جامانده
یکی به پشت در این حصار جامانده
گلی به پنجه دستان خار جامانده
نگاه پنجره آوازه ای نمی خواند
به دانه دانه سرخ انار جامانده
میان فوج تب آلود آسمان انگار
خیال چلچله ای از بهار جامانده
برای بوته گل های ارغوانی دشت
عبور چشمه ای از آبشار جامانده...
همرهی
نازم به غمزه ایکه تو سرو سهی کنی
دل را ز هر چه رنج و مرارت تهی کنی
چندی خبر نمی دهی از فصل نوبهار
تا در میان بوته ی گل چهچهی کنی
پیداترین حکایت ما غفلت از تو بود
شاید که با محبت خود آگهی کنی
بی نام...
خیالی نیست
دل سنگ پرآشوبت پشیمان می شود روزی
مرید آستان پاک جدان می شود روزی
گره کردی به کار من اگر با فتنه های خود
معمای من سرگشته آسان می شود روزی
برایت قصه ای از واژگون آلاله را گفتم ؟
بلی بالانشین سردرگریبان می شود روزی
تو از...
تاری بزن
تاری بزن که نغمه جانانه ام کند
آواره ام نموده و دیوانه ام کند
با شور و حال نم نم باران ترانه را
در کوچه باغ آینه بر شانه ام کند
ای آشنای زمزمه های سحرگهان
تاری بزن که واله و مستانه ام کند
با لحظه های صحبت...
ذولجناح
اسبی رسید و شیهه بکوی حرم کشید
گرد و غبار و واهمه روی حرم کشید
چشمان کودکان که پر از آه و ناله بود
شطی ز اشک دیده بسوی حرم کشید
خون می چکید از بدن پر شراره اش
فریاد بی امان ز عدوی حرم کشید
جامی ز خط...
دل بد مکن
عمری اگر خیال تو در سر گرفته ام
در سینه ام هوای تو دلبر گرفته ام
شرقی ترین مسیر عبور ستاره را
با شور و حال بال کبوتر گرفته ام
روزی مگر به لطف نگاهت رها شوم
از قید و بند غصه ی دربرگرفته ام
ای بهترین...
◇ ۱۷
یارب مرا ببر به ره برترین خود
راهی نما به ملت دین مبین خود
بنیان نما تمامی اصل و ثبات من
تا باشد از تو مایه مرگ و حیات من
◇ ۱۸
صَلِّ علی النبی و علی آل مصطفی
یا من تبارک اسمه یا واهب العطا
در اقتصاد...
◇ ۱۰
صِل علی النبی و علی آل مصطفی
یا من تبارک اسمه یا واهب العطا
نعمت مرا به زیور شایستگان بده
خلعت هم از لباس خدا پیشگان بده
آن زیوری که گسترش داد می دهد
وآن خلعتیکه خشم تو برباد می دهد
تا شعله های فتنه به سردی نشاند...
مکارم الاخلاق ۱
《 ترجمانی منظوم از دعای بیستم صحیفه سجادیه 》
◇ ۱
صِل علی النبی و علی آل مصطفی
یا من تبارک اسمه یا واهب العطا
یارب! مرا نهایت ایمان عطا نما
اهل یقین و نیت صدق و صفا نما
یارب ببخش در گذر بی پناهی ام
اصلاح...
دلبر زیبای ما علی است
مولی علی و سرور و آقای ما علی است
والا علی و رهبر و اعلی ما علی است
از موج موج حادثه تا ساحل نجات
ژرفا علی و لنگر و دریای ما علی است
تا بی کران قاف حقیقت نشان عشق
ماوا علی و شهپر...