متن مهدیه باریکانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهدیه باریکانی
تو را هم در کتیبه های بیستون عصر ساسانی
هم در غنائم و ثروتی که محمود غزنوی از هند به تاراج آورد.
هم همان هنگامی که خراسان به زیر آتش جنگ مغول رفت
در همان بحبوحه ی آغاز جنگ جهانی اول
و حد فاصل عصر حافظ و سعدی خوش زبان...
در قاصدکها
دنبالش میگشتم
در آینه ها می جستم
از سیب می پرسیدم
صدفها دور بودند
به باران نرسیدم
من در پی خوشبختی از نفس افتاده بودم
که تو دستم را گرفتی
ومن فقط عشق را به خاطر می آورم!
مهدیه باریکانی
به هر کس رسیدم گفت عطر نوبرانه ات از کجاست؟
باد بهارم پرسید
کدام عطاری آن را می تواند بفروشد؟
راستش آهو هم به فکر فرو رفت
تازه دشت نرگس ودرخت نارنج
هم از رو رفته اند
هیچ کس و هیچ چیز
نمی داند
به بهشت چشمانت آلوده شده ام...
چه فرقی می کند
فصل پسته باشد
یا دانه های درخشان برف
اصلا آسمان خورشید نداشته باشد
سه شنبه باشد یا جمعه
وقتی پشت چراغ یک چهارراه ایستاده ای
رنگش چه مهم است!
سبز کبود
یا قرمز لاله گون
کسی وقتی منتظرت نیست
فقط باید بروی
روزگار بالا و پایین دارد
خنده و اشک را به روزها و شبهایمان می دهد
آفتاب را در آغوشمان می گذارد
ماه را به چشمانمان هدیه می دهد
ولی دل گرمی میخواهد
ثانیه های بیداری مان
تا دستانمان یخ نکنند
و دلمان نپوسد
و گرنه همه اش می شود عادت...
مژه هایت نه کار کمال الملک نقاش است
نه لبهایت اثر دستهای پیکاسو
معادله ی فیزیک دستانت هم به عقل انیشتین نمی رسد
از عدالت چشمانت چه بگویم؟!
شبیه عدل امیر کبیر خیر
هیچ کجا نمی توان آن را پیدا کرد
نه الان
نه عهد قجر
نه حتی آینده
نه...
زنها نه به فکر شاهزاده ی سوار بر اسب هستند
نه تاج بلورین می خواهند
حتی دوست ندارند
شیرین قصه ی کسی باشند
که به خاطرش به جان کوه می افتد
آنها فقط مردی را می خواهند
که با دستهایشان آشنا باشند
و به آنها اطمینان دهند
که نااُمیدشان نمی...
خواب دیده ام
ماه خود را از بستر شب
به دار آویخته
ناله
ناله می زدم...
از عمق وجود
دستهایم گریبانم را رها نمی کردند
گویا ادامه ی داستان را نمی خواستند
همان دستانی که تو را نداشتن را بلد نشدند.
کاش خواب بود!
کاش سرانجام مرگ ماه بود.
ما همان ارغوان شعرهای ابتهاجیم
رویا بافتیم
تا زنده بمانیم
به همان نیم ذره ی اندک امید دل بستیم
در حالی که بیرون پنجره خبری نبود
جز گذر ساده ی ایام
حالا،دل خون شدگانی شده ایم
که هر لحظه فقط خود را لعنت می فرستیم.