و چشمانت راز آتش است. و عشقت پیروزی آدمی ست؛ هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد. و آغوشت اندک جائی برای زیستن؛ اندک جائی برای مردن و گریز از شهر که با هزار انگشت به وقاحت، پاکی آسمان را متهم می کند. کوه با نخستین سنگ ها آغاز می...
صبحم... نگاهِ توست... بی تو، من .... همیشه شبم...!!!
صبح بدون تو مگر بخیر می شود️ دلم ️ جز به نگاهِ تو به هیچ آفتابی گرم نیست ...!!
... کوچه وقتی کوچه بود، که عبورِ تو بود که سلامِ نگاهِ تو بود. کوچه وقتی کوچه بود، که باران بود پرستو بود، هزار رویای بر زبان نیامده بود. وگرنه کوچه چه بود؟ جز راهی اندک، با آدم هایی اندک...
چشای جنگلیتو وا کردی، زندگی قابل تحمل شد حافظ ام شاعری رو ول کرد و خطیِ پایتخت – آمل شد رنگِ چشماتو از کی دزدیدی؟ از کدوم برگ، از کدوم سبزه؟ که با هر گوشه ی نگاهِ تو قلبِ من توی سینه می لرزه. تو شمالِ چشات منو گم کن!...
درگیرِ یک نگاهِ تو شد روزگار من
شکلات داغ فقط با طعم نعنا و نگاه تو و لبخند های من بدون کرونا بی شک این چند وقت را زیباتر می کرد
نگاه من /با نگاه تو /گره خورد/دل به دریا زد/ با ماهی سیاه کوچک
شهر مثل دل من آتش گرفته شهر را آتش چهارشنبه سوری و دل من را آتش نگاه تو
با چشمانت چه آتشی در دلم میسوزانی چهارشنبه سوری همینجاست تقاطع نگاه تو و دل من
همیشه اون نگاه تو حرفای تازه داره با من دوباره حرف بزن بازم بخند دوباره .
یک عمر هوای دل خود داشتم اما یک لحظه نگاه تو بهم ریخت دلم را...️ ️️️
در من زندانیِ ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
قطب شمال یخزده ،با آن همه غرور اندازهی نگاه تو بیرحم و سرد نیست...
گاهی تنها چیزی که مرا به زندگی پیوند می دهد فراموشی دنیاست، یک فنجان چای و یک موسیقی روحنواز چیزی شبیه نگاه تو
چشم هایت را به چشم هایم بیاویز من با نگاه تو بر میخیزم به خورشید سلام میدهم ️️️