متن هادی نجاری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات هادی نجاری
من عاشقم در یک کلام
ای دردم و ای التیام
خواهی بدانی الغرض
می خواهمت من والسلام
هادی نجاری
دل که نه اهل مِی و مستی و نه میخانه بود
الکلِ چشم تو ما را دائم الخمرم نمود
هادی نجاری
آمد و ساز دلِ ما را نوازش کرد و آه
با نُتِ چشم خمارش بیقرارم کرد و رفت
آمد و از قصّه ها گفت و غزل های وصال
دور شمع خاطرش پروانه وارم کرد ورفت
خواست تا درس محبّت بر منِ مجنون دهد
در غم هجران عشق آموزگارم کرد ورفت...
ما به دنیا آمدیم
دنیا به ما آمد نداشت
هادی نجاری
×
مثل من هیچ کسی آه ،گرفتار تو نیست
هیچ کس جز منِ مجنون که سزاوار تو نیست
درد شیرینی و ای شور تو افتاد به جان
آه فرهاد چو من ،تشنه ی دیدار تو نیست
ناعلاج است غم عشقت و درمان نشود
مثل من هیچ کسی عاشق و بیمار...
ریسمانِ خاطراتِ عشق تو
هر نفس مارا به یادت دار زد
شعلهٔ هجرانِ عشقت نازنین
آتشی بر جان من انگار زد
هادی نجاری
به زنجیرم بکش با تار گیسو
مرا حبسم بکن در خرمن مو
دو چشمانت بلای جان من شد
غزال وحشیِ زیبای خوش رو
به عشقت مبتلایم کرده ای دوست
نه درمان دارد این دردم نه دارو
مرا تجویز کن یک جرعه بوسه
که من افتادم از عشقت به زانو
اگرچه...
تقدیرمان اینگونه شد،محکومِ جبرِ سرنوشت
هر چه که میلش می شده،قسمت به پیشانی نوشت
حسرت به دلها گشته و در زندگانی مرده ایم
نفرین بر این تقدیرمان با روزگار بد سرشت
جاری در این قسمت شدی بی انتخاب و ناگزیر!
محکومِ زنده ماندنی ،گر خوب وبد،زیبا و زشت!
خونی به...
آخرِ رقصِ قلم مرثیه ای در غم توست
واژه ها، ثانیه ها، در به درِ ماتم توست
تو غزل گونه ترین حالت اشعار منی
شعر من حال و هوایش همه در عالم توست
می نویسم همه شب از دل لامذهبِ خویش
دفترم صحنه ی عشق است و قلم پرچم توست...
تو غزل گونه ترین حالت اشعار منی
هادی نجاری
از جمعه ها آدینه تر
چشم انتظارت در به در
من غرق در دنیای تو
تو از جهانم بی خبر
هادی نجاری
و انزلناه بر من عشق
شبی از دست چشمانت
هادی نجاری
ای حسرت جانکاه من ای عشق
ای درد من و آه من ای عشق
هم نیستی و هم همه جایی
دور از من و همراه من ای عشق
درمان نشود زخم غمت آه
ای خنجر دلخواه من ای عشق
از رنج تو آگاه نبودم
ای قصه ی ناگاه من ای...
گاه در جغرافیای زندگی
یک نفر کل جهانت می شود
هادی نجاری