ای یار مَرا سیر نگاهم کن و بُگذار با قَهوه ی چشمانِ تو گیرم دو سه فالی...! .
من دنیا را؛ در یک نگاه بدست آوردم همان نگاهى کہ... بہ چشمانِ تو دوختہ شد...
چشمان تو مضمون غزل های حماسی تدوین شده در قالب قانون اساسی دنبال تو هفتاد و دو ملت سر جنگند لبخند تو سر خط خبر های سیاسی در مدرسه ی دل همه پیگیر تو هستند دیوانه شدم من ز سوالات کلاسی یکروز بیا تا که بفهمی چه کشیدم استاد پژوهشکده...
“سکوت” را “ترس” “عشق” را “عادت” کاش!! خورشیداز سوی چشمانِ تو طلوع کند.
من صبح را در چشمان تو میبینم وقتی بازشان میکنی خورشید طلوع میکند در من ،پلک بزن بگذار جان دهم در این خورشید سوزانت !
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم سیب را دید!! ..ولی دلهره را دوست نداشت تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت یک..گفت دو ..افسوس سه را دوست نداشت...
دوست داشتنت در من زیسته است سالهاست من عشق را از چشمان تو میشناسم ...️ ️️️
پیش چشم همه از خویش یلی ساختهام پیش چشمان تو اما سپر انداختهام
و خواب کابوسی که هر شب می گیرد از من چشمان تو را
یلدا شب چشمان توست یک عمر نگاهت کنم وقت کم می آورم
شاعر تویی من فقط راوی چشمان توام
مردم از آن دم که با مردم چشمان تو در گیر شدم
خستگی را - چای یا قهوه؟ نه عزیزم - چشمهای تو!
عشق یعنی کودتای چشمان تو در قلب من
از خود بی خود شدن فقط لحظه دیدن چشمان تو
و دیگر جوان نمیشوم نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو...