یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
ما همه اجزای آدم بوده ایمدر بهشت آن لحنها بشنوده ایم...
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم...
هر کجا غم نیست، آنجا زندگانی مشکل استزین سبب آدم به تعجیل از بهشت آمد برون...
آنچه حوا طلبیده است زِ آدم،عشق استوَرنه یک خوشه یِ گندم که مجازات نداشت...
دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهی استحتی اگر از آسمان آدم ببارد...
از دور آدم و از نزدیک از آدمیت دوری...
من سال هاست با تو و حوایی ات خوشمفهمیده ام که تا ابد آدم نمی شوی!...
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد...
آدم: تو دل داری؟مترسک: اره!آدم: مگه آدمی؟مترسک: مگه آدما دل دارن ؟ :) ....
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:دست بر میوه ی حوّا بزنم یا نزنم؟...
من آدمِ نرفتنم ، آدمِ دوست موندن !یا اصلا آدم دیر رفتنم ، خیلی دیر ...اما وقتی برم ، دیگه آدم برگشتن نیستمآدم مثل قبل شدن نیستم ......
برف را دوست دارمچون فقط با برفمیشود آدمی ساخت کههم درونش سفید باشدو هم بیرونش!...
اسمش آدم است امّا تو باور نکن..!..بعضی ازانسانها باکارهاشون روی حیوانات رو هم سفید کردن و گاهی کاری می کنند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید.....
از هر ادمی فقط یه نسخه وجود دارهسعی نکنید تو ادمای دیگه اونی که رفته رو پیداکنید...
ساده که باشی سادگی ات را حماقت می خوانند!و کسی نمی فهمد که تو از فرط ِ آدم بودن ساده ای....
آدم است دیگر...هرچقدر هم که قوی باشد،گاهی وقت ها نیاز دارد،مچاله شود در آغوش کسی......
حوادل به آدم نمی بستاگر آدمقحطی نبود!...
ابردود سیگار خداستو باراناشکاهایش!به تنهایی آدم بر زمین میبارد...