برای افتادن اتفاق خوب زندگیت عجله نکن بسپارش به خدایی که تمام کارهاش به موقع است...
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
باور ڪن ! ڪار من نیست ڪار ِخداست دلم جایے میان ِنَفَس هایَت گیر ڪرده است
یه روزى خدا درى رو به روت باز میکنه که جبران همه ى درهاى بسته زندگیت باشه ... .
در هیاهوی زندگی دریافتم اگر کسی به این باور برسد که غیر از خدا به کسی احتیاج ندارد خدا هم او را به غیر از خودش محتاج نخواهد کرد... .
من حاضرم روزى صدبار التماس خدا رو براى براوردن خواسته هام بکنم ولى یکبار هم منت بنده هاشو نکشم... .
دلم چیزی نمیخواهد در این دنیا که سنگ ها هم به پاهای لَنگ میخورند فقط میتوان خدا را آرزو کرد
مادر تنها کسیه که میشه مهربونیه خدا رو باهاش تخمین زد...
قربون بزرگیت برم خدا من قند ندارم یک کم از اون اتفاق های شیرین زندگیو برای من هم بفرست
فکر کنم دیگه وقتشه خدا بیاد بغلمون کنه ، بگه ؛ یه دست واسه دوربین تکون بِده...
اینجا همه خوبند خیالت راحت ! من مانده ام و چهار تا هم صحبت این گوشه نشسته ایم و دلتنگ تو ایم من…عشق…خدا…عقربه های ساعت
کاش میشد خدا را بغل کرد و بهش گفت مرسی که شیرین ترین خواهر دنیا را به من دادی...
ساحل دلتو بسپار به خدا... خودش قشنگترین قایقو برات میفرسته!
چشم واکردم و دیدم که خدایم تو شدی
بعضی وقت ها خدا نجاتمون میده ولی ما جدایی حسابش می کنیم... همیشه جدایی بد نیست... . .
من عاشقی را از خدا یاد گرفتم همان لحظه که گفت: صد بار اگر توبه شکستی بازآ...
خدای من بامن است... پس نگران هیچ چیز نیستم..
نگران فردا نباش چون خدا زودتر از تو اینجاست
زلیخا جان یوسفت راستش را بگو... به خدایت چه گفتی که اینطور پادرمیانی کرد؟؟
دوست دارم فیلمِ آفرینش را برگردانم به عقب چهره یِ خدا دیدنی است هنگامِ آفریدنِ تو... . تولدت مبارک، عشقِ زیبایِ من
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقه ها دارد رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را .
تقاص ، تاوان هر چه میخواهی نامش را بگذار من اما فقط می دانم خدا از اشک های هیچ کس ساده نمی گذرد
دیروز که رفتی... خدا گریه کرد و همه اسمش را باران گذاشتند...
به خدا که وصل میشوی، آرامش وجودت را فرا میگیرد.