تو صدات چی قاطی میکنی که آنقدر آرامش میده؟
بیا و دلیل آرامش این روزام باش...
روزی برسه بیای بیمارستان اول منو ببوسی و بگی خانومم ازت ممنونم که نینیمون و به دنیا آوردی بعدم ثمره ی عشقمون و ببوسی
نمی دانم در من چه شد که دیگر بی تو نشد...
همین که تو باشی بسه
دلت نگیرد از نبودن کسی آدم ها سالهاست که دچار فراموشی اند...
تو تنها کسی هستی که بودنت تو زندگیم نیازه میخوام تا آخرش تو زندگیم بمونی...
سعی نکنید حضورتان را به رخ بکشید کاری کنید که نبودتان احساس شود
هیچ چیزی توی دنیا به اندازه ی گرفتن دست یار آرامش نمیده لامصب انگار ژلوفنه...
دلم قرص است وقتی مسکنم تویی...
گاهی باید تو برق چشاش خیره شد و گفت دردت به جونم
تا استخوان به تو مبتلایم
مقصدی به نام خوشبختی وجود نداره از مسیر لذت نبری زندگی تو باختی!
گر با دگران به زمنی وای به من ور با همه کس همچو منی خاک تو سرت!
عشقم صدا کردن من با نام خانوادگی تو... دل ضعفه ایست که خدا کند خوب نشود
یه دخترایی هستن قد کوتاه و کوچولو / مخصوص اینن بغلشون کنی تو بغلت گم بشن آنقدر هم بانمکن که نمیشه دوسشون نداشت
دختر باس قدش کوتاه باشه تا آقاشون واسه ماچ کردنش غرور شو بذاره کنار و خم بشه صورت ماهشو ببوسه
دختری که ریزه میزس موهای لخت مشکیش تا گودی کمرش ریخته واسه بوسیدن عشقش رو پنجه وامیسته / طرز تهیه ی قرمه سبزی رو هم بلده به نظر من باید گرفتش / زن زندگیه
اسکار بهترین *انتقام* هم میرسه به بی تفاوتی
همه چی درست میشه فقط تو جا نزن
بغلش نکردم نبوسیدمش زیر بارون باهاش قدم نزدم نزدیکش نبودم من فقط از دور دوسش داشتم...
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد کتیبه های ترک خورده خواندش سخت است
برای همیشه... وجود* تو * بهترین اتفاق خواهد بود
حالم گرفته است از این دنیایی که آدمهایش همچون هوایش ناپایدارند گاه آنقدر پاک که باورت نمیشود گاه آنقدر بی معرفت که نفست می گیرد