خورشید من پشت ابر نمان بخند دل آفتابگردانها به لبخند تو خوش است
این شب بدون آغوش و بوسه هات از گلوم پایین نمیره
حواسِ شهر پرتِ باران است حواسِ من آغشته ی عطرِ تو..
کاش میشد تورا تَگ کرد اینجا میان آغوشَم
کاش کسی پاییز را سر و ته می کرد! برگ ها به درخت میچسبیدند تو به من..
و چقدر جای امنی ست آغوش کسی که بی واهمه دوستت دارد .....
آغوش تو ... آرام کند موج دلم را ... دریای درونم طلبش لمس تن توست !
پر کن از باده چشمت قدح صبح مرا خود بگو من زتو سرمست شوم یا خورشید ؟
صبح باشد و پائیز و یار .. در بوسه یِ صبح حاجتِ هیچ استخاره نیست!
با اولین بوسه ات روحم بی وزن شد آنچنان که از تنم پر کشید.
دلم تنها بود تو از اینجا شروع شدی...
خود ماه آنقد ماه نی که تو آنقد ماهی
وقتی چند روز نیستی آدم تازه میفهمه بودنت چقدر اعتیاد آوره :)
تا ته خط سرنوشت پایبند به توام
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
جایی که اسم تو یبار میاد دل من هزاربار میره
کافیه یه نخ بدی میدوزمت به خودم :)
پرنده نیستم که بگویی: دوستت دارم، پرواز کنم! آدمم، بیشتر عمر میکنم...
همدست شده اید تو و شب وگرنه این چشم ها خوابیدن را بلد بودند...
تار موهاش که سهله فکرشم به کسی نمیدم
تو همه چیت عالی و قشنگه منم عاشق همه چیتم
تو را دوست دارم اندازه ی کسی که تو را برایم آفرید
هر کجا هستی خودت را زودتر برسان این زمستان بدون تو هیچ بوی بهار نمیدهد...
تابستان فصل چیدن عاشقانه های من از تُ ست...