هوا را می شود عوض کرد تو را هرگز...!
دوست داشتنت هر صبح در من طلوع میکند و این یعنی غروب تمام غصه هایم...
دست مرا محکم بگیر و ول نکن! من از بلندی روزهای بی تو می ترسم..️
این که روی همه را می نگرم، هیزی نیست خواستم دیده بفهمد تو فقط زیبایی!
از من مپرس چگونه ای امروز؟! تا او طلوع نکند همه روزهای من غروب جمعه است
تو میخندی و من بی قرار میشوم برای بوسیدنت...
ابر قدرت منم! برای اینکه تو مرا دوست داری
تو. اردیبهشت منی حالا هی بگو عزیزم میان زمستانیم...!
هرشب خیالت که می آید جوانه میزنم سبز میشوم
انارسرخ دلم به پیشواز نگاهت، دانه، دانه، ترک برداشت هزاران شد
حوالی چشمانت فصلِ گلریزان است نویدِ تمامِ شکوفه های بهار
برق انداخت باران سنگ فرش دلم را وقتی شنید بوی آمدنت
خیالِ خواب ندارم، مگر در آغوشت
دلتنگ اردیبهشت آغوش توام
مرا غلیظ دوست بدار.. شبیه سایه پشت پلک هایت...
خورشید چشم های توست.. منظومه را اشتباه چیده اند...
چه خوب که میان اینهمه دلتنگی و دل آشوبی تو هستی که هنوز خوب می خندی!
قسم به عشق که هیچ به دل نشسته ای ز دل نخواهد رفت.....!
مانند مرد بر سر حرف دلت بمان بی هر حساب پیش مرا انتخاب کن
هر صبح با طلوع چشمانت جرعه جرعه نگاه مست تو را چون چای قندپهلو سر میکشم
دِلخون تَر از اَنار، اَناری تَر از دلم این فصلِ با تو بودن و دور از تو بودن است...
ماه شهریور پر است از خاطرات عشق من من به جان تا زنده باشم، عاشق شهریورم...
بی تاب ترینم؛ بگشای ساحل امن آغوشت را، قراری باش بر موج های طوفانی دلم... .
میخوام دائم باهات باشم