جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
من به خط و خبری از تو قناعت کردمقاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست...
شنیده ام ز پنجره سراغ من گرفته ایهنوز مثل قاصدک...میان کوچه پرپرم...
آرزوهایم را در گوش قاصدک گفتم و فوتش کردم ! مطمئنم خیلی زود پیغامم را به خدا می رساند !...
قاصدک را فوت کردم آرزو کردم تو را...دور میشد گرچه فهمیدم برایش سخت بود......
ب کدامین سمترفته ای؟! ک قاصدک ارزوهایمپیدات نمی کند !......
آن قدَر چشم به راهم خبری شیرین راکه همه روز پی دیدن یک قاصدکم...
در انتظار کَسی،قاصدک از تار عنکبوتمی دهم به نسیم...
برای دوست داشتنتقاصدک نفرستادمشعرهایم گواهی می دهندودستانم شهادت...
درراهیکه هیچ بادی نمیوزددلتنگ قاصدکی بودنخیلی سختست....
قاصدک شعر مرا از بر کن ...برو آن گوشه باغ ، سمت آن نرگسِ مستو بخوان در گوشش ، و بگو باور کن :یک نفر یادِ تو را ، دمی از دل نبرد ......
مادر ای پرواز نرم قاصدکمادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا روزت مبارک عشق من...
پرسه می زنددر مرز آسمانقاصدک تمبر ندارد!که به مقصد برسد....
ابرهای همه عالم شب و روزدر دلم می گریند ......
شبیه قاصدک هایرها در دشت میدانم...لبت بر باد خواهد دادروزی دودمانم را !!!...