100 متن کوتاه غریق ۱۴۰۳ جدید 2025

متن های کوتاه درباره غریق

100 متن کوتاه غریق ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن غریق برای اینستاگرام و بیو واتساپ

پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان را طی کند
به ماه نمی رسد...
بر تصویرش روی آب بوسه می زند! • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان ر
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

قلبمان را به امانت پیچیده بودیم میان برگ های بهاری..
بی گمان از اینکه آن ها هم روزی خشک می شوند...
و در پاییز فرشی می شوند زیر پای دلبر ما ، و دلدار دیگری...!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

قلبمان را به امانت پیچیده بودی
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

گاهی تمام وجودت عکس می شود؛
قاب می شوی روی یک شومینه ی قدیمی.
شاید، گاهی، نگاه کسی، غبار را از روی تنهایی هایت پاک کند.

کتایون آتاکیشی زاده

گاهی تمام وجودت عکس می شود
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

من مدت هاست که روزه ام.
از سحرِِ وداع
تا غروبِ نامعلومِ وصال؛
لب به هیچ چیز نزده
آنقدر که طعم زندگی را از یاد برده ام

- کتایون آتاکیشی زاده

من مدت هاست که روزه ام از سح
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

چهل روز گذشت..
از در آغوش کشیدن گرمای وجودت
توسط سرمای خاک؛
دلتنگ شده ایم
همین!

- کتایون آتاکیشی زاده

چهل روز گذشت از در آغوش کش
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

تو زیر همان آسمانی لبخند میزنی
که مهتاب روشنایی اش را به رخ این شهر می کشد...
زیر یک سقف که قسمت نشد
اما زیر یک آسمان بودنمان هم خوب است ، نیست؟!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

تو زیر همان آسمانی لبخند میزنی
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

آدم های برای ماندن بهانه می خواهند...
قشنگ است بهانه ی نگه داشتن کسی در این دنیا بودن... • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

آدم های برای ماندن بهانه می خو
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

من زیر باران خاطرات تو
بدون چتر می ایستم...
یک سرماخوردگی روحی ، می ارزد به مرور آن خاطرات شیرینِ گذشته • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

من زیر باران خاطرات تو بدون
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

ترانه ای هستی
سروده نشده...
اشکی هستی در پشت حصار پلک هایم...
و نفسی که حبس میشود...
اینگونه در تمام من زندانی شده ای...!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

ترانه ای هستی سروده نشده
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

چند بار گفتم دلِ شکسته تان را سر راه نگذارید...؟!
می آییم سمتتان آرامتان کنیم ، روحمان خراشیده می شود...

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

چند بار گفتم دلِ شکسته تان را
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

پاییز فصل رفتن است...!
پرنده ها ، شهر را ترک میکنند
برگ ، درخت را
گرما ، قلب هارا
و تو مرا..

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

پاییز فصل رفتن است پرنده
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

فال شب یلدای من ، باید وصال آغوش تو باشد.
این یک قانون نانوشته ، برای ادامه حیات من است!
یلدایت مبارک!

به قلم: کتایون آتاکیشی زاده

فال شب یلدای من باید وصال آغ
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

بیهوده دل به دریا زدی قایق

غریق ، نجات نمی یابد

بیهوده دل به دریا زدی قایق
ارسال شده توسط شعرکوتاه رزیتانجفی
لینک متن

مهر با رفتنت شروع شد
آبان با نبودنت طی...
برای آذر در این خانه را باز میگذارم
چمدانت را پایین پله ها بگذار
خودم برایت تا خانه می آورم • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

مهر با رفتنت شروع شد آبان با
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

تو بینا ترین نابینای این شهری...!
تمام شهر می دانند من دلداده ی تو ام
تو اما همه چیز را می بینی الا تلاش های من برای وصال تو...

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

تو بینا ترین نابینای این شهری
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

از مسیر سخت زندگی می گذریم
و رد لبخندمان
سر پیچ های تند جاده
جا می ماند.
آنچه به مقصد می رسد،
یک کالبد است؛
با رد زخمی روی لب هایش!

- کتایون آتاکیشی زاده

از مسیر سخت زندگی می گذریم و
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

شاید اگر قاصدکی فوت نمی شد
هیچ آرزویی بر باد نمی رفت..!

- کتایون آتاکیشی زاده

شاید اگر قاصدکی فوت نمی شد ه
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

آنچه از دست دادیم؛
قمار شده بود.
دل را روی میز گذاشتیم، تا دلش را بدست آوریم.
دست بعد، پای غرور را به میان کشیدیم،
تا آنکه رفته، بازگردانیم!
ما، معتاد به باخت بودیم.

- کتایون آتاکیشی زاده

آنچه از دست دادیم قمار شده ب
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

خاک سرد است؛
آتشِ از دست دادن را در گلو خفه می کند؛ اما خاموش، نه..!

- کتایون آتاکیشی زاده

خاک سرد است آتشِ از دست دادن
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

و مَعشوق ها،
مخلوقِ شعرهایی هستند
که عُشاق می سُرایند...

- کتایون آتاکیشی زاده

و مَعشوق ها مخلوقِ شعرهایی
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

دستانم را با «ها» کردن گرم می کنم؛
و «آه» کشیدنم بخاری می شود، نوازشگرِ منظره ی شیشه های این فصل سپید.

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

دستانم را با «ها» کردن گرم می
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

حضورت، رایحه ی قهوه دارد.
اعتیاد آور و سرحال کننده؛
اضطراب و بی قراری را به جانم می ریزی؛
و هیچ کس نمی تواند مثل تو، مرا از خود بی خود کند..!

- کتایون آتاکیشی زاده

حضورت رایحه ی قهوه دارد اعت
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

و اما امروز...
آغازِ آخرین پایانِ پاییز است.
شروعِ اتمام دلگیری ها، دلتنگی ها، دلشکستگی ها، و تمام غم های این فصل.
آذر نوید تمام شدن می دهد؛ اما معنای حقیقی آغاز است. 🍁

- کتایون آتاکیشی زاده

و اما امروز آغازِ آخرین پا
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

*غریق*


حلقه ی شکسته ی آب
غرقه ی رویا
پروانه ی کوچک

 غریق  حلقه ی شکسته ی آب
لینک متن

آدم ها با همان شتابی که به آغوشتان پناه می آورند ، از شما می گریزند...!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

آدم ها با همان شتابی که به آغو
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

دریا نازِ ماه را می خرد
من نازِ عکس های تو را... • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

دریا نازِ ماه را می خرد من ن
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

هیچ دیواری در این دنیا نیست
که محکم تر و قابل اعتماد تر از دیوار قلب کسی باشد
که تو را با مهر در خود جای داده ست...
تکیه کن ، پشتت را خالی نمیکند!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

هیچ دیواری در این دنیا نیست
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

گذشته ام از تمام گذشته ای
که بی تو و یاد تو گذشت...

- کتایون آتاکیشی زاده

گذشته ام از تمام گذشته ای که
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

در هوای آلوده به نبودنت
نفسی بالا نمی آید!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

در هوای آلوده به نبودنت نفسی
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

حلقه ی دور انگشت کافی نیست...
حصار باید دور قلب باشد...!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

حلقه ی دور انگشت کافی نیست
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

دریا چقدر دلداده ساحل است که اینگونه امواجش به آن چنگ می اندازد تا چند لحظه بیشتر کنارش باشند...

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

دریا چقدر دلداده ساحل است که ا
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

گاهی بین آرزوهایم
حواسم پرت می شود
اسم تو را می آورم...
تو هم سعی کن باور کنی عمدی نیست...
گاهی مانند من ، اشتباهی
مرا آرزو کن

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

گاهی بین آرزوهایم حواسم پرت
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

چرخه ی انتظار و نرسیدن
تلخ ترین چرخه ی پر تکرار تاریخ است... • ͡•

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

چرخه ی انتظار و نرسیدن تلخ ت
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

دلم صدایی میخواهد آغشته به بوی خاکِ باران خورده
و تصویری از انعکاس هلال ماه ، آن بازمانده ی شب های طولانی
در قطرات روی شیشه...
و هوایی که تو را تداعی میکند...!

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

دلم صدایی میخواهد آغشته به بوی
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن

ما زندگی را با درد و لبخند و خوشی و ناخوشی اش، تا عمق استخوان لمس کردیم؛
روزی هم مرگ را به ما خواهند چشاند؛ فراتر از آنچه قابل لمس باشد..!

- کتایون آتاکیشی زاده

ما زندگی را با درد و لبخند و خ
ارسال شده توسط کتایون آتاکیشی زاده
لینک متن