پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
همیشه قدرت انتخاب به انسان داده نشده است، انسان نه زمان زادنش را انتخاب کرده است، نه چهره اش را، نه والدینش را و نه کودکیش را ...انسان ساعت مرگش را هم معمولا انتخاب نمی کند! انسان چاره ای جز پذیرفتن چهره اش ندارد. همانطور که چاره ای جز پذیرفتن سرنوشتش ندارد ...تنها انتخابی که برای او مجاز است، انتخاب بین خوبی و بدی است، بین درستی و نادرستی، واقعیت و دروغ ...- فضیلت های ناچیز- ناتالیا گینزبورگ...
انسان در حال گریه کردن به دنیا می آیدو وقتی به اندازه کافی گریه کرد، از دنیا می رود...
تو را نمیتوان نوشتچرا که مثل رودخانهای طولانی در جریانیو همزمان که آفتاببر پاهایت طلوع میکنددر سرت غروب کردهاست.تو را نمیتوان نوشتتو زیباییو این هیچ ربطی به زیباییات نداردحرف نمیزنیچرا که میدانییک پرنده وقتی حرف میزند انسان استوقتی سکوت میکند، آسمان...
و \انسان\ خود اسم اعظم خداست که تمام هستی را در رگ و ریشه اش پنهان کرده در هر انسان خدایی با تمام صفاتش نهفته استسازهای آبی سولماز رضایی...
هر تغییری در وجود آدمی او را به وجودی جدید تبدیل می کند هر استعدادی که شکوفا می شود هر شناختی که حاصل میشود هر حادثه ای ،چه خیر و چه شر از انسان ،انسان دیگری می سازد سماع نیز آغاز تغییر است و همین است که بعد از سماع باید دیگری شده باشی ،که اگر نه تو تنها چرخیده ای و چرخیده ای ......آن سه روز-سولماز رضایی...
سرزمین انسان ،در جغرافیای عالم نیست .او به هیچ نقطه ای روی این خاک تعلق ندارد .سرزمینش حتی بهشت هم نیست .....آدم تنها مشتی خاک بوده ،که از نفسی عاشقانه جان گرفته .موطن حقیقی هر که در این عالم زندگی می کند ،نامش \سرزمین عشق \ است .انسان این فرصت را دارد که سرزمینش را در جانش حمل کند ،و به واسطه آن ،هر زمینی را به نام خودش ثبت کند.از همین روست که وقتی عاشق باشی قریبی به عالم و آدم و وقتی فارغ از عشق باشی ،غریبی حتی در خانه...
خدا هر انسانی را از خاک مخصوص به خودش خلق کرد ، اما تکه ای از خاک انسان دیگری را مثل یک نقشه پنهان گنج در وجودش قرار دادهر انسانی رسالتش این است که بگردد وپیدا کند تکه رمز آلود درونش از کیست ،و وقتی آن تکه را کشف کرد تولد حقیقی اش آغاز می شود .....به گمانم متولد شده ام ....سولماز رضایی...
تردیدی نیست انسان جزئی از کل است و در هماهنگی و همراهی کامل با تمام عالم هستی از همین روست که هر فضایی و هر هوایی حال او را دگرگون می کند او می شود بخشی از باران و می بارد بخشی از مه و رمز آلود می شود و بخشی از سبزی و پر طراوت می گردد و حالش گره می خورد به حال هستی و حال دیگر آدمها اینجاست که معنی عمل و عکس العمل مفهوم پیدا می کند که هر چه کنی به خود کنی ...سولماز رضایی...
مهمترین چیز در زندگی چیست ؟اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است ، خواهد گفت غذا ! گر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می میرد ، خواهد گفت گرما !و اگر از آدمی تک و تنهاست همین سوال را بکنیم ، لابد خواهد گفت مصاحبت با آدم ها ...ولی هنگامی که این نیاز های اولیه برآورده شد ، آیا چیزی می ماند که انسان بدان نیازمند باشد ؟فیلسوفان می گویند بلی ... و آن این است که بدانیم که " ما کیستیم و در اینجا چه می کنیم؟! "...
در ایستگاه اتوبوس نشسته بودم و به این سوال فکر میکردم.کدام یک را باید انتخاب کنم؟کدام یک را باید خط بزنم؟داستان خود را شروع کردم...زندگی، تعبیری از لحظاتی است که خوشحال هستیم💫 . همه چیز تعادل خاص خود را دارد شادی و خوشحالی همیشه با غم و اندوه در زندگی ماست.ثروتمند و فقیر هر دو در این دنیا وجود دارند اما انتخاب ما چیست؟انتخاب من زندگی در دنیایی است که سرشار از خوشحالی است.انسان ثروتمندغمگین بیمار است. بیماری که راه درمان ندارد. بیماری ...
دلم کسی را می خواهدکه از جنس آدم باشد انسان، تمام عیار ،عاشق نمی گویم ،فرهاد باشد به کوه بزند یا با حیوانات در دشت مجنون باشد \انسان بودن \چیزی است که امروزه فراموش شده......حجت اله حبیبی...
به مادرت بگو :که او برایت دوست داشتنی ترینآدم دنیاستبه پدرت بگو : که به او افتخار میکنیبه برادر مسافرت بگو : که دلت برایش تنگ شدهبه خواهرت بگو :که مردی که با تو باشد، خواهد دانستبا زیباترین دختر دنیا ازدواج کرده استبه دوستت بگو :از تو به خاطر صبرت با من سپاسگزارمبه فرزندانت بگو :که بسیار دوستشان داری، امشب در کنارشان بخواببه محبوبت بگو :لبخندت، زندگی من استبه او بگو : که تو بهانه آرامش و آسایشیشاید فردایی نباشدپس...
باور کن مرا... این منم زنی که وجودش آفرینش استزنی که قبل از هر چیز یک انسان استانسانی که حق زیستن داردرعناابراهیمی فرد(رعناابرا)...
زندگی یک نفر را سرسخت می کند،یک نفر را ضعیفیک نفر را بی بند و بار!گاه بی رحم است و خونمان را در شیشه می کند.گاه مانند کودکی مهربان، محبت را برای مان معنا!و گاه دایه ای دلسوزتر از مادر می شود و رنگ از رخسارمان می بَرَد...به آن اعتمادی نیستهر گاه افسار زندگی در دست انسان جا خوش کرد،تازیدن به دنبالش خواهد آمد!احمقانه استکه انسان یک گوشه بنشیند واین انتظارِ بیهوده را در سر بپرَوراندکه تلاطمِ اتفاقاتاو را در جای درست خویش قرا...
هیچ نیروی نمی تواند جلوی رشد انسان را بگیرد مگر ناامیدی...
اشتباهاتم را دوست دارم ؛ آن ها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته ام و نتیجه اش را هر چه باشد می پذیرم ...اشتباهاتم را گردن کسی نمی اندازم ؛ می پذیرم که انسانم و اشتباه می کنم. نه فرشته ام و نه شیطان و نه انسان کامل ...تا زنده ام برای انتخاب راه درست فرصت هست ، وقتی زمین می خورم بلند می شوم خود را می تکانم و ادامه می دهماشتباهاتم را دوست دارم ؛ آن ها حباب شیشه ای غرورم را می شکنند ، هر زمان به اشتباهاتم پی بردم بزرگتر شده ام ...اشتباهاتم ر...
کوه را خستگیِ ایستادن می فرسایدرود را خستگیِ رفتنو انسان در میان ایستادن و رفتن ......
شخصیت انسان، سرنوشت اوست....
کانت:انسان فقط هنگامی خوش قلب است که بتواند برای تأمین سعادت دیگران عملا اقدام کند ، نه اینکه فقط برای دیگران آرزوی خوشبختی کند ......
هر از گاهی زخم دلم را باز می کنم و دوباره درمانش می کنم مرحمی می گذارم روی آن تا دوباره زخم جوش بخورد و بسته شود. هرازگاهی این کار را انجام می دهم برای یادآوری خودم که چگونه باعث شدم این زخم بوجود بیاید. هرازگاهی فکر می کنم این زخم ها جای شان می ماند و خوب هم نمی شوند که هیچ، بلکه کهنه تر هم می شوند. براستی آیا دوباره زخم جدیدی جای آن ها را می گیرد !؟هرازگاهی بادیدن زخم هایم به یاد آدم های زندگی ام می افتم که چگونه آمدند، رها کردند و رفت...
. . . اینکه انسان چگونه با چنین مخزنی باورنکردنی از استعداد و چنین تنوع خارق العاده ای تکامل یافته است کاملاً درک نشده است. . . او خیلی کم می داند و چیزی برای اندازه گیری خود ندارد....
Whenever you understand because of the appearance, family and place of residence, do not mock anyone, you can give your name Humanهر وقت فهمیدی به خاطر قیافه، خانواده و محل زندگی، کسی رو مسخره نکنی، میتونی اسم خودتو بذاری انسان...
بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان این استکه نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشدنه شعور لازم برای خاموش ماندن...
مزرعه ی عشق...پیر فرزانه چنین گفت که انسان کان استحاصل مزرعه ی عشق،فقط انسان استوقت آن است که از خواب گران برخیزیمعاقل آن کس که بداند به جهان مهمان است شرف.م.شمیم...
بدون شک انسان تنها موجود زنده در این دنیاست که می تواند با فکر کردن به گذشته و اتفاقاتی که دیگر توانایی تغییرشان را ندارد ، خودش را آزار دهد انیس لودیگ در میان همهمه ی برگ های رقصان...
و دوباره مهر پاییزبه دل درخت ها افتادهو حرف هایش را به زمین می ریزدو برگ هایش از زیر لگدها فریاد می کشندو انسان ها عاشق می شوندو جشن خشک شدن می گیرندو آسمانبه حال دلِ درخت و برگو انسان و عاشق می گرید...
شاید سوختن از درون ، مهمترین وجه اشتراکِ انسان، آتش و چوب است.و شاید ما به رنج ها و دردهایمان در لابه لای شعله های اتش خیره میشویم.خیره شدنِ ما به دردهایمان و دردهایمان به ما!و شاید همین خیره شدن است که چشم برداشتن از آتش را برایمان سخت میکند....
بعد تو عقلم به چشمم دیگر اطمینان نکردهیچ کس را دیگر این دل در خودش مهمان نکردتا به دست آوردمت از پا درآوردی مراحمله ی چنگیز هم اینگونه با ایران نکردآمدی آتش به جان خانه ام انداختیآنچه کردی با من اسرائیل با لبنان نکردموج موج از بین اقیانوس راحت رد شدمکشتی ام را هیچ طوفانی چنین ویران نکردکاش می کُشتی به قرآن بهتر از این حال بودبا من آن کردی که عزرائیل با انسان نکردخواستم حاشا کنم حال بدم را، باز هملرزش دست و لب و چش...
قسم به فقر که حلّالِ رنگِ ایمان است!قسم به "نان" که میانِ حروفِ انسان است!...
کافر تر از آنم که\انسان\ت بدانم!تو هنوز خدایگانِ منی...اگرچه،،،دست های معجزه گرت به کار نیست! (رها)...
نباید فراموش کنیم که موسیقیاندیشیدن به انسان می دهمن موسیقی ای رو دنبال کردم که اندیشیدن به انسان ها بدهاون موسیقی ای رو که خواسته باشه برای لحظه ایفقط انسان خوشش بیاد یا حال کنه...از اون دیدگاه من دنبال نمی کنم.من موسیقی رو از دیدگاهی دنبال می کنم که اندیشیدن به مردم بده.و...لحظه ای از خودش بیرون بیاد و فکر کنه...زیرا انسان در فکر کردن ساخته می شهدر اندیشیدن راه کمال رو طی می کنه...
ای کاشماهی ای بودم توی حوضشاخه گلی در بیابانپرنده ای روی شاخه ی یک درختسنگ ریزه ای تهِ رودخانهیا قاصدکی میان دستان بادهر چیزی جز "انسان"هر چیزی که غم هیچوقتحوالی خیالش پرسه نزند...
برتراند راسل:از خود انسانیت به یادگار بگذارید ،نه انسان !تولید مثل را هر جانوری بلد است......
ای نوبرانه ی صَد فصل من! سیبِ تُرد تابستان! دخترِ انارپوش زمستان! بابونه ی بَزم های بارانی! ای ثمره ی صبر...تو بهاری یا پاییز؟ فرشته ای یا انسان؟ صوابی یا دلیل گناه؟ تو نمازی یا گُلِ تسبیح؟من، به شکل یک مُشت، کُنجدِ دلخوش، روی نانِ سنگک تو نشسته ام، ای صبحانه ات نانِ پنیر و بنان! ای شامت، شمع و شراب و دلکش! دامنت را باز کن و سفر من باش. انگشت بر پیشانی ام بکِش و سه بند هر ترانه باش. من در خانه ی خلوت خودم میهمان ماجرای توام. استجابت این سینه ...
از مردهرکول یا موجودی فرا زمینی نسازیم!مرد هم یک انسان استو در پشت چهره مردانه اشکودکی است که نیاز به نوازش داردهدیه را دوست دارددر سینه اش ، دلی داردکه تشنه محبت و توجه استبیایید باور کنیم که آنها همشیطانت را دوست دارنداز اینکه همیشه نقش تکیه گاه را داشته باشند خسته می شوندو گاه بشدت نیازمند تکیه گاه هستندانها هم گاه شانه ای می خواهندکه بدون قضاوت به راحتی گریه کنندو گاه دوستی که پیش او نقاب ها رادور بریزند و درددل ...
امروز، روز جهانی بشردوستیه؛ روزی که فارغ از هر رنگ، نژاد، طبقه اجتماعی یا کار و حرفه ای که انجام می دیم، متعلق به همه ما انسان هاست.امسال در شرایطی این روز رو بهتون تبریک می گیم که همه جهان در تهدید ابتلا به ویروس کروناست.اما همین بیماری، درس های خوبی هم بهمون داده و یکی از مهم ترین هاش اینه که سلامتی تک تک آدم ها مثل زنجیر به همدیگه متصله و همونطور که حافظ سروده: سلامت همه آفاق در سلامت توست...امسال در روز جهانی بشردوستی پیام محک اینه: ...
انسان در لحظه ای آزاد می شود که خودش بخواهد....
همزمان،انسان در مسیر عمر خودمگر چند بار می تواندبه دوستانی بر بخوردکه از میان آنها همزبانی بیابد ...؟...
شهرباغِ وحشِ بزرگی ستدر هر خانهتعدادی انسان زندانی اند...
ای انسان...نور خورشید دارایی تو نیست!!!تویی که گلوی هر طلوعی را بادستانت می فشاری و غروب ها را با غرور به تماشا می نشینی...تو حتی دریا را رو به پنجره ات سرپوشیده انتخاب می کنی.کوری میراث ابدی توست.در هزار توی ذهنت تنها و تاریک بمیر......
صادق خان هدایت :انسان ظالم ترین و فاسد ترین حیوانات استبه غیر از منفعت و هوا و هوس خود چیز دیگری را نمی بیند ، خودش از مرگ می ترسد ولی سبب مرگ دیگران را فراهم می آورد انسان و حیوان...
آهوی منکجای تنت از شب بازمانده استکه راه را گم کرده ای؟آغوش مندیگر انسان نیستو تو می توانی از خطوط تنمخانه ات را پیدا کنیو به جای در، حرف بزنی...
انسان دانا بیشتر از اینکه فرصت ها را پیدا کند، برای خود فرصت ایجاد می کند....
انسان محکوم به آزاد بودن است؛ چرا که به محض اینکه وارد جهان شود، مسئول هر اقدامی که انجام می دهد است....
یک اخلاقیات باور انسان را در مقامِ حیوانی معقول تعریف می کند. این تعریف همان ذات است. اسپینوزا هرگز ذاتی برای انسان تعریف نمی کند و انسان را حیوانی معقول نمی داند. او انسان را با آنچه می تواند انجام دهد تعریف می کند: با بدن و با نفس. اگر بگوییم که ذاتِ انسان نه معقول بودن بلکه چیزی است که می تواند انجام دهد، مسئله چنان تغییر می کند که امرِ نامعقول نیز بدل به چیزی می شود که انسان می تواند انجام دهد. مجنون بودن نیز جزیی از قدرتِ انسان است....
چه بسیار انسانها دیدم که تنشان لباس نبودو چه بسیار لباس ها دیدم که درونش انسانی نبود...
انسان می تواند بدون کشتن حیوانات برای غذا زندگی کند و سالم بماند؛ بنابراین، اگر او گوشت بخورد، زندگی حیوانات را تنها به خاطر اشتهای خود از آن ها می گیرد....
بارزترین تفاوتِ انسان با حیوان قدرت تفکر است و چه بسیارند کسانی که هنوز حیوان هم نشده اند،چه برسد به انسان !...
уσυ ¢αит яєαℓℓу киσω ѕσмєσиє тσ тнєιя ¢σяє ▿⚆تو درون هیچ انسانی رو نمیتونی بفهمی...
اگرچه بسیاری از اتفاقات زندگی ، خارج از حیطهٔ قدرت و خواستِ انسان رقم میخورند ، اگرچه بسیاری از تلاشهای انسان نافرجاماند ، اما در نهایت این خودِ شخص است که تصمیم میگیرد چگونه زندگی کند ......