پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در ازدحام حریم حرم دلم گم بودکبوتری که اسیر امام هشتم بودیکی دخیل نشسته پر از توسل و ذکر یکی مراد گرفته پر از تبسم بودبه گوشه گوشه ی صحن و سرای تو آقاصدای بال ملائک صدای مردم بودملائکی که به یک لحظه شوق مشهد داشت و لحظه دگرش در زیارت قم بودو هشت مرتبه باید سلام می دادمحضور ذهن ندارم که بار چندم بودعلی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
طراوت باران(میلاد منجی عالم بشریت ) تو می رسی و جهان را قرار خواهی دادبه دشت و کوه و بیابان بهار خواهی داد طلای ناب وجودت چه برکتی دارد !به کیمیای محبت عیار خواهی داد نگاه چشم و جمال تو غرق زیباییستبه دست این همه آئینه کار خواهی داد هوای پنجره های همیشه عاشق رانگاه مشرقی از انتظار خواهی داد به شاخه های کویر از طراوت باراننسیم خاطره های انار خواهی داد برای خاطر مظلوم و عدل و آزادیگلوی ظلم و ستم را فشار خواهی د...
تراشیده بودم سرِ خودنویسکه ازتو بگویم ولی پا ندادتمامِ غمم ماند در قابِ مغز دوخط ، دفتر کهنه ام جا ندادسکوتم قدم زد درون گلو ترک های خود را بغل هم نکردمُهمّاتی از ضامنِ انفجار سَرِ زا ، کشید و عمل هم نکرددر این ماجرای تبانیّ درد تحمل ندارم، پُرم، پر شده همه شعرهای کپک خورده اممیان سرم باغ تومور شده کجا مانده بودی ویار زمین که بعد از تو آدم به انسان رسیدبرای جهان بینی گاوها کتاب علوفه به حیوان رسید ...