پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر چه خیابان باشد!!...
مرا هنگام رفتن در بغل کردی،ولی این کار دقیقا مثل بسم الله یک قصاب میماند...
سخت دلتنگم و آغوش تو را می خواهمکه قرار دل بیچاره ی عاشق بغل است...
پاییز بغل میخوام ترین فصل ساله...
مرا محکم بغل کنزنده خواهم شد به آسانیکه گرمای تنتدر گردش خونم اثر دارد.....
میشود بین دو دستت یک بغل،جا واکنی؟غیر من،هر دلبری را تا ابد حاشا کنی...
کاش یه نردبون بودکه وقتی حالمون خوب نبودازش بالا مرفتیم وخدارو محکم بغل میکردیم......
بغل ابراز علاقسولی بوس تزریق علاقس...
بی مهابا بغلم کن وسط مردم شهر /به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد...
زمستان که بیایداوضاع بهتر مى شودکسی به دو عاشق که از سرمایکدیگر را بغل کرده اندکاری ندارد …...
کم کن این فاصله را قصه بغل می خواهد......
شوفاژ نمیکند اثربغل مگر کند اثر......
هوای پاییز جون میدهواسه مچاله شدن تو بغلت...
من بجای هر دومانقدم میزنم برگها راعاشق می شوم باران رادستم به تو نمی رسد پاییز را بغل می کنم .....
شارژ شگفت انگیزفقط بغل تو...
ذوق اولین بغلزود فراموش میشهولی بغض آخرین بغلهیچ وقت فراموش نمیشه...
دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود کهمیخواهی او را ازرویاهایت بیرون بکشیو در دنیای واقعیبغلش کنی.......
کاش یکی بود تو بغلش گریه میکردم دردودل میکردم وجودش ارامش بخشم بود میشد یه تکیه گاه محکم...
بغلم کن شبیه یه مردابهیچ چیز و کسی مزاحم نیستبوسه بگذار رو شقیقه ی منواسه کشتن اجازه لازم نیست...
عشق واقعی یعنییه بغل محکم بعد از یه دعوای سخت...
آنکه یارش در بغل دارد چه داند حال من...
گر چه یک روزمرا سخت بغل میگیریکاش آن روز کفن عطر تو را پس ندهد......
ای کاش میبردی تمام خاطراتت رااز تو برایم یک بغل افسوس مانده...
تو این وضع داغونو هوای غمگین پاییزتنها راه نجات بغله!...