شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
چَشمِ شهریوری ات روشن باد مِهرَت آمد ، قدمش آذین کن...
رنگ انار و عطر شهریورهنگامه ی غوغای پاییز است ......
چه زود پاییز آمدمن هنوزگرفتارشهریور آغوش توام......
شهریورناردر دامنعروسِ تابستانانداخت...
و من شهریورم.همانی که سبز می آید و زرد می رود....
"شهریور" به نیمه رسید،پاییز نزدیک است ...بیا به فکر عاشقی باشیم....
بی توشهریور مننسخه ای از پاییز استسی و یک روز قرار استکه ابری باشم......
شهریور است...بیا و امتحان تمامِبوسه های تجدید شده را یکجا از لبانم بگیر......
ماه شهریور پر است از خاطرات عشق منمن به جان تا زنده باشم، عاشق شهریورم......
قلبم تیر می کشیداز شهریوری کهمهر راقربانی آذر کرد .......
سرشارم از تومثل شهریوری که بوی عطرشتمام شهر راروی سرش گذاشته......
عجبعطر دل انگیزی دارداین شهریورکه هر دم مرا یاد تو می اندازد......
مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بودکلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن...
رسیدم از وسط امتحان عشق و خطربه کارنامه ی مردود ظهر شهریور...
آنقَدَر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شدکاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد تیر دیوانه شد ، مرداد هم از شهر رفتاز غمت ، شهریور بیچاره حلق آویز شد...