متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
دست آذر را گرفت و گفت وقت رفتن است
چادرش را بین دندان ها گرفت و دور شد
مهر و آبان را سوار باد قبلا کرده بود
قصد ماندن داشت اما دی شد و مجبور شد
ارس آرامی
به دور از چشم نگران آبان پاییز و زمستان باهم یک قرار عاشقانه می گذارند
در شب میعادگاه در آخرین شماره آذر...
پاییز در شب یلدابند عاشقانه ها، برگ نویس و خاطرات عشق بازی درختان با باران را به سینه زمستان می سپرد،
و چمدان خیس را بدست گرفته و...
کاش جای شانه بودم شانه می کردم تورا
می شدی مثل شراب پیمانه می کردم تورا
می شدم یک شاعر دیوانه با رقص و غزل
خط به خط می گفتم و دیوانه می کردم تورا
تو برایم لیلی و من می شدم مجنون تو
وارد یک قضیهٔ مردانه می کردم...
دل اگر عاشق نباشد ساز می خواهد چه کار؟
بی تو این اشعار من آغاز می خواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا می نوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز می خواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز می...
دلم عاشق، دلم شیدا، دلم تا قسمتی تنها
دلم یک آسمان دارد به رنگ آبی دریا
سحر با یک تبسم گل ز راه دور می آید
دلم را می برد یک روز به جشن پاک شبنم ها
دلم یک کلبه می خواهد به رنگ گرم آرامش
مرا گاهی بپوشاند ز...
از دلم دل برده ای و از دلت دل می برم
تو شدی عاشق ولی من باز هم عاشق ترم
از دلم پرسیده ام حال دلم را بعد از آن
گفت هر شب دلبری دارم کنار دلبرم
عادتم این بوده بعد از سختی هر روز و شب
خستگی از تن...
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد!
یلدا آمد و اجناس گران خواهد شد!
همسرت چند ورق لیست به تو خواهد داد!
کل اعضای وجودت نگران خواهد شد!
می زنی ساز مخالف دوسه روزی اما!
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد!
پول را با علف خرس یکی می...
رد نکن گرمای دستم را به دردت می خورم
کُنده ای پیرم که در سرما به دردت می خورم
صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم، ببین!
من انارم، درشب یلدا به دردت می خورم
با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا
صبرکن امروز یا فردا به دردت...
از تو دلگیرم ولی از زندگانی بیشتر
آشکارا دوستت دارم، نهانی بیشتر
عاقلم، دیوانه ام، مستم، چه فرقی می کند
دوستت دارم تو را از هر زمانی بیشتر
گرچه از نازک خیالان تلخکامی ها رواست
بر تو می آید ولی شیرین زبانی، بیشتر
صخره هر اندازه از امواج سیلی می...
فکر کردی گریه رسوا می شود؟ این طور نیست!
با غزل دردت مداوا می شود؟ این طور نیست!
هی نشستی غرق در رویا شدی آخر چه شد؟
فکر کردی زود فردا می شود؟ این طور نیست!
تکیه بر دیوار تنهایی زدی قلبت شکست
فکر کردی بی تو تنها می شود؟...
نگاه سرد بی بی را فقط یک شاه می فهمد
غم چشمان یک زن را دلی آگاه می فهمد
تو در آغوش تنهایی و من افتاده از چشمت
همیشه سرنگونی را طناب چاه می فهمد
شبیه بغض زرتشتم میان دفتر نیچه
شرار سرخ آتش را گداز آه می فهمد
پُرم...
رفتنت رفتن جانست کمی حوصله کن
آتشی بر دو جهانست کمی حوصله کن
ماه بیرون زده گاهی به تماشا بنشین
عشق بی پرده عیانست کمی حوصله کن
چشم تو چشمه ی عشقست و نگاهت چون رود
رود عشق تو روانست کمی حوصله کن
خنده بر روی لبت باز قیامت کرده...
رفتنت رفتن جانست کمی حوصله کن
آتشی بر دو جهانست کمی حوصله کن
ماه بیرون زده گاهی به تماشا بنشین
عشق بی پرده عیانست کمی حوصله کن
چشم تو چشمه ی عشقست و نگاهت چون رود
رود عشق تو روانست کمی حوصله کن
خنده بر روی لبت باز قیامت کرده...
پنج شنبه شاعر محزون و تنهای ست که غزل به دست
در گروستان اشعار از دست رفته اش پرسه می زند
ارس آرامی
پنج شنبه همان غزل محزون است که به رسم ادب
به دیوان غزل های از دست رفته سر می زند
ارس آرامی
از کنارم بی تفاوت رد نشو، قدری بمان
از نگاه زیر چشمم، حال و روزم را بخوان
کار هر روزم نشستن بر سر راهت شده
رهگذر از راه چشمانم، ولی این را بدان
هر قدم از تو به روی سنگفرش این گذر
جای پایی می گذارد بر دل آتشفشان
سر...
رفتنت رفتن جان ست کمی حوصله کن
آتشی بر دو جهان ست کمی حوصله کن
ماه بیرون زده گاهی به تماشا بنشین
عشق بی پرده عیان ست کمی حوصله کن
چشم تو چشمهٔ عشق ست و نگاهت چون رود
رود عشق تو روان ست کمی حوصله کن
خنده بر روی...
یک نفر دل به شما بست، همین ست که هست
اگر او عاشق اگر مست، همین ست که هست
بی تو این ثانیه ها را نفسی بند نبود
اسم این حادثه عشق ست، همین ست که هست
مثل جنگاور رومی که برای تو نهد
جان خود را به کف دست،...