یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
لحظه ای که می رفتی به پای توافتادم گفتم بی تومیمیرم کنارتوخوشحالم...
روزی هم میروم از آن رفتن ها که آمدن ندارد...
چون چاره رفتنست بناچار می رویم...
از کنارت می روم!مرگ دلم یعنی همین... عاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود ....
هر روز خبر می رسد از رفتن یاریمن مانده ام اینجا به چه کاری به چه باری...
منو تهدید به رفتنش کرد ، آروم در گوشِش گفتم راه رو بلدی یا نشونت بدم...
یک رفتن هایی هستکه تمام شعر های دنیا رابه پایش بریزیبرنمی گردد...
چهرفتن هاکه می ارزد...بهبودن های پوشالی!...
دلماز همه جا رفتن می خواهدو کنار تو ماندن را......
از کنارت میروممرگ دلم یعنی همینعاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود...
لحظه خونین شدن قلبمیادت هست؟وقتی که پنجه انداختیبه رفتن...
وقت رفتن.../میگفت ، زودبرمیگردم/بوسه ، هنوز چشم براهست...
باید رفت !و این لغت رفتنچقدر سخت است......
سلامتی کسی که رفت!ولی باور رفتنش برای کسی که تنهامونده خیلی سخته...دلتنگتم...
تو چه دانیکه چهها کرد ،فراقت با من ...!...
تا تو مراد من دهیکشته مرا فراق تو...
بعضی آدما یه جوری میرن که انگار از اولش هم نبودن...
به اینکه نباشی عادت کردم ......
بعد از رفتنش هیشکی نتونست جاشو بگیره، حتی خودش بعد از برگشت :)...
بعضیا عشقشون مثل بارونِ بهاری میمونه شدید هست ولی زمانش کوتاهه...!...
وفاداری چیز بدیه.وقتی وفادار میمونی همیشه تنهائی......
جایش خالی خواهد ماند و جای خالیاش از همهی آنها که هستند زیباتر است......
وقتی میرفتی...انقد سرد رفتار کردی!که شک کردم منو میشناختی:)...