تو چه هستی، که جز در تو آرام نمی گیرم؟
لِیلیِ آن عِشق میشَوم, که مَجنونَش تُ باشی ...
ز معشوقان نگه کاری تر از حرف دلاویز است
عاشقان کشتگان معشوقند هر که زنده ست در خطر باشد
در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی
حواشی را بیخیال! حال خنده هایت چطور است؟
محبوبِ همه باش، معشوقِ یکی :)
. نازت خریدن... دارد ای دردانه معشوق
نیمی از زندگی ست معشوقی که بوسیدن را خوب بلد باشد. ️️️
وای از آن روز تو عاشق شوی و من معشوق پدری از تو درآرم که خدا میداند...
هر که مشغول به معشوقِ در آغوشش و من به بغل کردنِ زانوی غمت مشغولم
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
چاره معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟
در آغوش می کشد رویای صلح را زنی که معشوقش عازم جنگ است
خوشا بَر مَن که مَعشوقَم تو باشی... | |
صبح یعنی بغلم باشی و بیدار شوم و پریشان کندم موی بهم ریخته ات
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست...؟!
دوسش داری ؟ پس یادت باشه فقط دوست داشتن کافی نیست عشق مراقبت می خواد…
دیگه هیچوقت هیچکس اونجوری که اون رفته بود تو عمق روح و زندگی من تکرار نمیشه!
سهمِ من از تو صدایی است که نه میشود بوسید نه در آغوش گرفت!
حکایت بارانی بیقرار است اینگونه که من دوستت دارم ......
بعضیا عشقشون مثل بارونِ بهاری میمونه شدید هست ولی زمانش کوتاهه...!
خلوتپرست گوشهٔ حیرانیِ خودیم یعنی نگاهِ دیدهٔ قربانی خودیم