نگاهت به کنار... با نوازش صدایت چه کنم؟!
برق نگاهت، افزایش می دهد پمپاژ قلبم را ...
تو همانی که ز دیدار نگاهت مرا طاقت نیست
حرامم باد اگر بعد از نگاهت نگاهی لرزه اندازد به جانم
غزل غزل شعر ست نگاهت ردیف کن قافیه چشمانت را بر وزن دوست داشتنم
دل غارت شد به تماشای نگاهت
حلول ماه در سیاهِ مستِ نگاهت...
منم آن مست و پریشان نگاهت که دلم تو و احساسِ تو را میخواهد...️
دلم همیشه برای نگاهت تنگ است اگرنگاهت فرصتی داشت به یادم باش...
نگاهت غرق می کند مرا و من این غرق شدن را دوست دارم
شاه بیت امشبم حس نگاهت بود و بس این جنون واگیر دارد مرد! تکثیرم مکن
گره از دلم باز میکند نگاهت....
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام .
شاید امروز جور دیگری باشد با نگاهم خواهی خواند با نگاهت خواهم خواند
آسمان چشمانت را... برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد ابری نکن...
آرامتر از آبی دریاست نگاهت ️️️
به من در عمق نگاهت که ناکجای جهان است وطن بده...
قهوه قاجار را بی خود شلوغش کرده اند تیغ تیز آن نگاهت بیشتر عاشق کش است
آسمان چشمانت را ... برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد ابری نکن...!
تو چه دانی که چه ها کرد نگاهت با من!
تو چه دانی که چه ها کرد نگاهت با من
نگاهت که می کنم دست دلم رو می شود...به چشم هایم هیچ اعتمادی نیست!
نگاهت را به من بده تا در نبودت تا بی نهایت خاطره ای بسازم