خیال او چو ناگه در دل آید دل از جا میرود / الله اکبر
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
من دلم پیش کسی نیست! خیالت راحت... منم و یک دل دیوانه ی خاطر خواهت...
هوای آمدنت ایستگاه را هوایی کرده است مرا ... بی هوا دیوانه!
به کسی کینه نگیرید/ دل بی کینه قشنگ است
بازار قم از قند لبت رو به کسادی است بیچاره نکن حاج حسین و پسران را
روی خود را بر نگردان ضعف میگیرد مرا دکترم گفته که من کمبود روی دارم کمی
عشق قهار است و من مقهور عشق
فدای حرف به حرف اسمت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست...
دوستت دارم و این گران بهاترین دارایی ام از زندگیست
درست میگن هر عمل عکس العملی داره مثلا میخندی و من میمیرم واسه خنده هات
عهد بستم نفس️م باشی
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود
به تو افتاد محبت تو شدی جان و روانم
حالا که دلبری را بلد شدید هنر دل نگه داشتن را زود تر یاد بگیرید
من در این خلوت خاموش سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بوی جانی سوی جانم می رسد بوی یار مهربانم می رسد
من و تو هر دو تمامیم به هم
کیستی؟ که من جز او نمی بینم و نمی یابم؟!! کیستی ای مهربان ترین؟
آه که چقدر دوستت دارم و باز هم کم است...
چهار فصل که حرفه فصل پنجمی هست به نام تو به هوای تو
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم
و آن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی