به چه کس باید گفت؟ با تو انسانم و خوشبخت ترین
با تو خوشبخت ترین آدم این قافله ام کم نشو / دور نشو بی تو جهانم خالیست...
آرزویم این است که دلت خوش باشد نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند نشود غصه کمی نزدیکت لحظه هایت همه زیبا و قشنگ از خدا میخواهم که تو را سالم و خوشبخت بدارد همه عمر
خوشبخت به کسى نمیگن که مشکلى تو زندگیش نداره، خوشبخت به کسى میگن که تو وقت مشکل کسایىُ کنارش داره که نه تنهاش میذارن و نه پشتش رو خالى میکنن
دلبرم کنار تو من خوشبخت ترین فرد جهانم
خانواده های خوشبخت / همه مثل هم اند/ اما خانواده های شور بخت / هر کدام بد بختی خاص خود را دارند...
خوشبخت ترین زوج ها هیچ گاه شخصیتشان یکسان نیست. آن ها بهترین درک را از تفاوت های همدیگر دارند.
دختر قشنگم امیدوارم مثل حنا با مسئولیت مثل کوزت صبور مثل ممول مهربون مثل جودی شاد و سر زنده و مثل سیندرلا خوشبخت باشی
تقسیم کردن هر روز زندگی من با تو اتفاقی خیلی خاصه تو برای من قیمت نداری تمام دعاهایم را با تمام وجود به سمت تو میفرستم و به خاطر وجود تو، خوشبختترین آدم روی زمینم دختر عزیزتر از جانم بهترینها را برایت آرزومندم
سخن از پیوند سست دو نام و هم آغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست سخن از گیسوی خوشبخت من است سخن از دستان عاشق ماست که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم بر فراز شبها ساخته اند
خوشبخت باشید همان باشید که می خواهید اگر دیگران آن را دوست ندارند، بگذارید دوست نداشته باشند “خوشبختی یک انتخاب است” زندگی، راضی نگه داشتن همه نیست …
خوشبخت آن دلی که گناهِ نکرده را در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
خوشبخت ترینم که تو یارم هستی ، هر لحظه و همواره کنارم هستی…. ای علت خنده های مستانه ی من….. تو رونق بستان بهارم هستی…!!!
داده آرامش بہ قلبم ذڪرِ زیباے حسین در دلم هرگز نمےگیرد کسے جاے حسین در گلو عمریسٺ جا خوش ڪرده آواے حسین میشود خوشبخٺ آنڪه پیر شد پاے حسین
من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم اگر به خانۀ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم
دیگه رویایی ندارم دیگه سیگار نمی کشم دیگه حتی داستانی ندارم بدون تو زشت و نا پسندم بدون تو کدر و پستم مثل یتیمی در پرورشگاهم دیگه میلی به زندگی ندارم زندگی من از وقتی رفتی ایستاده هیچی ندارم و حتی بسترم به سکوی ایستگاه تبدیل شده از وقتی رفتی...
بالاخره خواهد آمد آن شبهایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم سرت را روی سینه ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چقدر خوشبخت هستم
برای خوشبخت کردنم نیازی به معجزه نیست فقط بودنت را همیشگی کن
می روی که خوشبخت شوی و من حال کودکی را دارم که نخ بادبادکش پاره شده... مانده برای اوج گرفتنش ذوق کند یا برای از دست دادنش گریه!