متن رضا حدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضا حدادیان
شاخه
شکسته شکسته
با باد حرف می زند.
رضاحدادیان
لب پنجره ی چشمم
تقویمی بی فصل را
ورق می زند
باد.
رضاحدادیان
باد
تا می رسد به گیسوان تو
در دام می افتد.
رضاحدادیان
در هیاهوی امواج
صخره
تنها سکوت میکند
رضا حدادیان
جاده
چمدانش رابست
اما نرفت
دست دلت را خوانده بود
رضا حدادیان
با رفتن ماه
تنها
نبض پنجره بود
که ایستاد.
رضاحدادیان
شاخه
تا سر بر شانه ی باد گذاشت
شکست.
رضاحدادیان
ابر
سر می کشد دریا را
اما
قطره ای نم پس نمی دهد
به کویر.
رضاحدادیان
شعرکوتاه
۱۴۰۲/۳/۲۲
گردبادی آمد و با دستمال اَبری اش
ماه از تخته سیاه آسمانم پاک شد.
رضاحدادیان ۱۴۰۲/۳/۲۲
پلک وا کردم ،پُراز فریاد شد آیینه ام
پلک بستم،چشم های بی زبانم پاک شد
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
تا تبرها چشم وا کردند در آغوش باغ
شاخه،شاخه تک درخت نیمه جانم پاک شد رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
دفترم دریا شد امّا با عبور موج ها
دست خطِ کشتیِ بی بادبانم پاک شد
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
خواستم چیزی بگویم که وجودم خشت،خشت
پُرشد از دیوار و درهای جهانم پاک شد
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲
نقطه چین جای تمام سطرهایم را گرفت
خواستم چیزی بگویم که دهانم پاک شد
رضا حدادیان ۱۴۰۲/۳/۲۲
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم ، ردّپای آسمانم پاک شد
رضا حدادیان ۱۴۰۲/۳/۲۲