. واردِ فصلِ من شدیم جانم فصلى که تا چشم باز کردم همه چیز نه سیاه بود ، نه رنگى ! سپیدِ سپید بود ، فصلِ تو گذشت نشد در پاییزِ تو دل ببندیم بیا و فصلِ مرا امتحان کن باش تا با بودنمان زمین و زمان را سپید کنیم
سالی که پدر دنبال یک لقمه نان انقدر ز م ی ن م ی ن م ی ن خورد ترکید
کی و کجا دوست داشتن امان به هم سرایت می کند؟ تهران درگیر غروبی ابدی شده و دست های این سایه های هولناک سایه های هولناک حول حالنا الا احسن الحال تنهایی من و تورا کم آورده است و تهران را هول و ولا هول و والا حول حالنا الا...
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و غمگین، درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه، غبار آلوده مهر و ماه، زمستان است
زمین اون گل رو به دست سرنوشت داد و سر نوشت اون گل رو تو قلب من کاشت تا باغچه خالی قلبم جایگاه یک گل باشد گل یاسمنم تولدت مبارک .
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست آمدی و آسمان و زمین را برایم بهشت کردی تنها ستاره ی آسمان دلم تولدت مبارک . . .
با درختی سبز گردد این زمین شادی گل آورد این نازنین خوش بکاریم هردرحتی یادگار با درختی زندگی دلپذیر وزین . روز درختکاری را گرامی می داریم
شب ها نور ماه در چشم تو می درخشد شب بخیر هایت ماه آسمان را برای من روی زمین می آورد ️️️
بچگیاتون یادتونه؟! که باباتون زمین میخورد تا شما برنده شین؟ میخواستم بگم این اتفاق فقط مال بچگیاتون نبوده. باباها همیشه زمین خوردند تا ما سر پا باشیم.
سرد نشو ! جوش نزن ! فرزند زمین هستیم ؛ دنباله ی زمان فقط این نیست ؛ همه چیز سخت است همین جا ؛ همین حالا همینطور که داری شعرم را می خوانی - همه با هم داریم بُر می خوریم دنیا ارزان است گران است یک چبز آن هم...
سهم من از بهشت حلالِ هرآنکه خواست من از تمامِ جان و جهان و زمین و عشق ؛ کُنجی میانِ بازویِ جانانم آرزوست ...
مگر می شود تو را داشت ، تو را دید ، با تو حرف زد ، و بهشت را رویِ زمین احساس نکرد ؟! بخدا بهشت همین جاست ، همین نقطه ای که من هستم ، همین جا که تو می خندی ...
برادر عزیزتر از جانم وقتی به دنیا آمدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید عزیزم تولدت مبارک
میخوام برگردم به روزایی که بالاترین نقطه ی زمین، شونه های پدرم بود!
بیتو بودن درد دارد میزند من را زمین
پدرجان مهربانم از تمجید کردن و تا مقام خدایی تو را بالابردن هراسی ندارم چون اطمینان دارم،اگر خدا هم بشوی،خدای خیلی خوبی برایم خواهی بود. روزت مبارک ای سایه ی خدا روی زمین
پدر یعنی سایه ای از خدا روی زمین
بوسه برف کوه را بههم ریخت بوسه باران زمین را غرق کرد تو بیرون نیا برف و باران را به گردن تو می اندازند... !
زمین در دفترِ خاطراتش نام روزهایی که حالش خوب بود را بهار گذاشت و زیرش با قلمی سبز نوشت : آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار …
بهار، زندگی جدید و زیبایی را بر زمین ارزانی داشته است
دوباره فصل بهار است و انگار زمین در حال شعر گفتن است
خداوندا ، در این آخرین روزهای سال دل مردمان این سرزمین را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان هر کجا زخمی هست مرهم هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . ....
پسری خامی کرد و در آن وسوسه ی کودکیش سیب سرخی دزدید پسرک بر تن من تند دوید، و مرا در قدمش خاک نمود باغبان در پی او خاک مرا داد به باد دخترک میخندید و به من زخم تنم هیچ ندید باغبان با غضبی خشم آلود نا گه از...
گلها جواب زمیناند به سلام آفتاب، نه زمستانی باش که بلرزانی، نه تابستانی باش که بسوزانی . بهاری باش تا برویانی. نوروز پیشاپیش مبارک.