آدم که همیشه نباید با اکسیژن نفس بکشه،یه موقع هم هست یکی مثل من با نفسای یکی مثل تو زندست
مرا که کشت خدایا، دوباره زنده مگردان که مُرده طاقت جان کندن دوباره ندارد .
دَر مَن بِدَمی مَن زِنده شَوَم یِک جان چه بُوَد صَد جانِ مَنی...
من آمدهام تا به جای پنجههای مردهی پاییز پنجههای زندهی تو را بپذیرم من آمدهام تازهتر از هر روز تا تو را با پیشانیت بخواهم که بلندتر از رگبار است
گفته بودم بی تو می میرد دلم اما نمرد ... زنده ماند آری ولی دیگر برایم دل نشد ...
مرا ببخش که با دوریت زنده ام هنوز...
روی دیوار هم ،یادگاری بنویسید. آدمیزاد با مرور خاطرات زنده اس
آدم باید یکی را داشته باشد دست اش را محکم بگیرد نبض خودش را را حس کند بفهمد هنوز زنده است
دلیلی برای زندگی نداشت ولی زنده بود.
و منی که هنوز زنده ام مرده ای که زندگی می کند خنده دار است خنده دارتر از لحظه ای که خیال کردم دوستم داری
من و تو زنده موندیمو به سختی زندگی کردیم گذشته حال آینده من و تو وارث دردیم...
آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است! این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است آدم به عشق آدم زنده است.
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست...
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
میشه زنده بود و زندگی نکرد فقط کافیه تو نباشی
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند...
من با تو زنده هستم ت️و جان جانی ای ی️ار
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم